دانلودرمان شهر آرزوها نوشته س.حیدری

 

خلاصه:

داستان درباره ی عشقی پاک ؛ عشقی که مهرداد به مینا به شکنجه های ساواک تن میده. از طرفی ، پسر یکی از تیمسار های شاه عاشق مینا میشه و به خاطر مینا هرکاری می کنه که دلش رو به دست بیاره اما ….

بخشی ازرمان :

اتوبوس با تکان های شدید جاده پر دست انداز و ناهموار را می پیمود و زوزه کشان پیش می رفت. درخت ها و تیرهای تلفن در فضای نیمه تاریک غروب مانند اشباحی از برابرش می گریختند و در گرد و غباری که از جاده بر می خاست گم می شدند.

مسافرین گردآلود چرت می زدند و با افتادن در هر دست انداز و تکان های شدید ، چرتشان پاره می شد و دوباره چشمهاشان بسته و گردنشان کج شده و به خواب می رفتند.

گه گاه صدایی از میان مسافران بر می خاست " قبر اما هشتم رو زیارت کنی صلوات بفرست ". و صدای صلوات در فضای غبارآلود اتوبوس می پیچید.

سر و روی مسافران را قشری از گرد و خاک پوشانده بود. بچه ها در آغوش پدر و مادرها به طور ناراحت کننده ای در خواب بودند. بدنشان مچاله و جای حرکت نداشت.

ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:561


مهدرمان

دانلودرمان غروب تنهایی نوشته کبری مولاخواه

 

خلاصه:

بخشی از رمان :

 

صدای آواز پرندگانی که کنار پنجره ی اتاقم نشستند مرا از عالم خیال بیرون کشید.این آخرین شعری بود که در این خانه می نویسم. در این صبح غم انگیز که دقایق به شتاب می گذرند،حس می کنم بایستی هر چه زودتر بروم.تنها زنجیری که مرا به این خانه پیوند می داد، گسسته است.ولی توان رفتن ندارم.با ریسمانی نامرئی به اینجا گره خورده ام.همیشه همین طور بوده،تا انسان به جایی دل می بندد و تارهای انس و الفتش را در جایی که امید و پناهگاه اوست.ناقوسی به صدا در می آید و بانگی شنیده می شود که«برخیز،هنگام کوچیدن است»چرا روز و شب دعا نکردم تا این پیرزن نمیرد.بدون اوماندن در اینجا غیر ممکن است. وقتی قدم به این خانه می گذاشتم،هرگزگمان نمی کردم دل بسته شوم.

 

ژانرعاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:


مهدرمان

دانلودرمان ستاره بخت نوشته علم ناز حسن زاده

خلاصه:

بخشی از رمان:

 

ای ستاره ها که بر فراز آسمان 

با نگاه خود اشاره گر نشسته اید 

ای ستاره ها که از ورای ابرها

بر جهان ما نظاره گر نشسته اید

ای ستاره ها مگر شما هم آگهید

از دو رویی و جفای ساکنان خاک

که این چنین به قلب آسمان نهان شدید

ای ستاره ها ، ستاره های خوب و پاک

ای ستاره ها که همچو قطره های اشک

سر به دامن سیاه شب نهاده اید

ای ستاره ها کز آن جهان جاودان

روزنی به سوی این جهان گشاده اید

رفته است و مهرش از دلم نیم رود

ای ستاره ها ، ستاره ها ، ستاره ها

پس دریای عاشقان جاودان کجاست ؟

یاد مادربزرگم به خیر. همیشه وقتی چشمش به اسمان شب زده می افتاد ، دست به کمرش می گرفت و از درد ، آه و ناله سر می داد.

سرش را مثل مرغی که پس از آب خوردن گردن بکشد بالا می گرفت و آن وقت با چشم های تنگ شده ستاره ها را نگاه می کرد. لب های سیاهش را با نوک زبان تر می کرد و با صدای خش دار آهی می کشید و می گفت :

 قربان خدا بروم که شبش هم مثل روزش پر از رمز و راز است و چقدر قشنگ! ستاره ها عین پولک روی دامن شب دوخته شده اند. دور و نزدیک و پر نور و کم نور.و همه شان از جنس نقره.

 

ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:601

 


مهدرمان

دانلودرمان تولد دوباره یک عشق نوشته عفت قنبری

 

خلاصه:

بخشی از رمان :

درب سالن باز شد و سارا با قیافه ای که نشان می داد امتحان را به خوبی برگزار کرده است به سمت دیگر راهرو نزد دوستانش رفت.

پری و فریبا دو دوست خوب سارا آن جا ایستاده بودند و آن دو هم مثل سارا ازاین که امتحان را خوب داده بودند راضی به نظر می رسیدند و حالا آماده ی یک استراحت خوب میان ترمی بودند.

فصل زمستان بود و ماه بهمن. فصل و ماهی که از نظر سارا بهترین فصل ها و ماه هاست. چرا که معتقد بود هر کسی ماه و فصل تولد خودش را بیشتر از سایر ماه ها و فصل ها دوست دارد. او نیمه ی بهمن ماه به دنیا آمده، و تقریباً دو روز دیگر بیشتر به تولدش نمانده بود.

سارا رو به پری کرد و گفت:

- خب برای تعطیلات چی کار می کنی؟

 

ژانر اجتماعی،عاشقانه

 

تعدادصفحات:467


مهدرمان

دانلودرمان دیوانه ها بهتر عاشق می شوندنوشته شهره قوی روح

 

خلاصه:

داستان درباره ی رخسار , دختری است که در پنج سالگی مادرش را از دست داده تحت سرپرستی زنی به نام دایه دریا قرار می گیرد. او در سن بلوغ به سمت کولی هایی که گاهی به روستایشان می آیند کشیده می شود و با مردی کولی به نام البرز ازدواج می کند. ثمره این ازدواج سه پسر است و یک دختر به نام زیتون! زیتون که دختر بسیار زیبایی است در هشت سالگی مورد **** رجب علی ناپدریش قرار می گیرد! و این حادثه موجب تحول در زندگیش می گردد. او را به تهران می فرستند و …….

بخشی ازرمان:

شب روستا کمی سنگین بود و توده فشرده خانه های کاهگلی و دوه به دل ستاره باران آسمان ختم می شد. هیس هیس زنجره ها و جیرجیرکها با سکوت وهمناک شب جنگ خوشایندی داشت.آخر بهار بود آن موقع از فصل که هوا نه گرم گرم است و نه سرد سرد آب بزرگترین نهر دهکده هنوز ته مایه سرما زمستان را با خودداشت.

زنی پوشیده در چادری سیاه از میان خیابان باریک و شیب دار کنار مسجد قدیمی گذشت. در چوبی و دوه مسجد بسته ودیوار بلند آن سایه ترسناکی بردل کوچه انداخته بود. زن لحظه ای در پناه سکوی کنار در مسجد ایستاد و چادر چرکش را محکم تر دور خود پیچید .

ژانرعاشقانه،اجتماعی   تعدادصفحات:714
مهدرمان

دانلودرمان پوراندخت نوشته  الهام ستوده

 

خلاصه:

بخشی از رمان :

صدای پرستار که دکتر امجدی را به اورژانس پیج میکرد مرا از عالم خواب و رویا بیرون اورد . نمیدانم ذهنم در جستجوی چه چیزی بود . حال غریبی داشتم . همانطور که به دستگاه اکسیژن خیره مانده بودم . بالن هوا بالا و پایین میرفت . ایرج زیر دستگاه با آرامش خوابیده بود با حالتی جستجوگر نگاهش میکردم . نمیدانم چرا دلم خیلی برای ایرج میسوخت . ایرجی که من میشناختم آن کسی نیست که روی تخت بیمارستان خوابیده است . ایرج مرد خوش قد و بالایی بود ولی کسی که روی تخت بیمارستان خوابیده است مانند کودکان نحیف است نه نمیتوانم قبول کنم که او ایرج من است . انگار اسکلتی بود که بر روی او پوستی نازک کشیده بودند . دستهایش به دلیل اینکه دائم سرم به آنها وصل شده بود ورم کرده بودند و جای سوزنهای مختلف بر روی آنها کبود رنگ شده بود . 

 

ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:404


مهدرمان

دانلودرمان مینای عشق نوشته شمسی نجاتی

 

خلاصه:

بخشی از رمان :

 

باورم کن 

باورم کن خنده و شادی را محتاجم

باورم کن برای به اوج رسیدن

دستهای پرتوان عاشقت را محتاجم

از تو پیدا شده ام

 

با من باش 

تا به دریا بروم

و شکوفا بشوم

تا که پرواز کنم

به حقیقت برسم

 

باورم کن 

اندیشه ی من با توبه باور

به حقیقت

به عرفان وجود به شقایق می رسد

 

من جوانم 

پراز شور و حیات

عشق و نشاط

آرزوهای تمام

که تمامّی تو را

آینه می کنم

بر تمامّی خودم

تا که تکرار کنم

آنچه تویی

 

باورم کن 

من جوانم،جوان

 

باورم کن 

من جوانم،جوان

 

به نام خالق عشق 

 

ساعت هشت و نیم روز شنبه،اولین روز کاری مینا بود،با دلهره وارد محوطه شده از کنار باغچه ای پرچمن و گل که چند اقاقیای جوان در آن وسط درراه تکامل نهایی،بی حرکت حتی یک برگ،ایستاده بودند،عبور کردعشق شکل اقاقیاس یا بید معلق؟آسمان ابری نداشت اما خورشیدش در تحرک برای کهنسال کردن اعداد ره می پیمود.پیرمرد باغبان لحظه ای سربلند کرد و نگاهش کرد،سپس ترسان ار تیغ نه چندان تیز افتاب آغاز تابستان کلاه حصیری بزرگش را که بر سرش می رقصید پایین تر کشید و شیلنگ اب قطور را با زحمت و فشار کشید و بر روی بوته ی رزی گرفت،آب تکثیر یافته از سوراخهای ریز آبپاش غنچه ها را به خنده وا داشت.

 

ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:456


مهدرمان

دانلودرمان غم های زندگی نوشته زهره خسروانی

 

خلاصه:

در این داستان ضمن بیان مسایل عاطفی و اجتماعی که بعد نیکوی زندگی را می سازد به دنیای بشریت مژده داده می شود که هنوز انسانیت ُعاطفه شفقت و صداقت از بین نرفته و وجود مهربانی و ایثار ضامن بقای زندگی است و ذات و ماهیت انسانها را می سازد

ارایه عشق پاک از سوی شخصیت اصلی این داستان پرستو و ماجراهایی که برای او اتفاق می افتد صور دل انگیز آمال و یک زندگی ایده آل را به منصه ظهور می کشاند . غم و گریه و شکست شاخصه اصلی تم داستان است اما هدفی که در اثنای داستان نیت قلبی نویسنده را بر ملا می کند پیام امید عشق و دوستی احساس تعهدو مسئولیت تقوا و فضیلت است و بس. 

بخشی از رمان :

در فضای آرام و دل انگیز بهاری قطرات درشت باران از سینه آسمان ریزان بود. خورشید با همه تلالو و درخشندگیش گهگاه از زیر تکه های سیاه ابر سرک می کشید تا نور و روشنی اش را بر زمینیان ارزانی دارد و نوایی تازه از هستی و امید را در گوش زمان متراکم سازد. 

در خیابان رفت و آمد مردم و تردد ماشینها لحظه به لحظه رو به افزایش بود. کرکره مغازه ها یکی پس از دیگری از روی ویترینهای شیشه ای بالا می رفت و هرکسی خود را برای فعالیت و کوشش روزانه آماده می نمود.

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:387


مهدرمان

دانلودرمان روژیا نوشته روح انگیز جاسمی

 

خلاصه:

داستان درباره ی دختری کرد به اسم روژیاس که در کودکی پدرش رو از دست داده و همراه مادر و دو خواهرش در خانه ی پاورخان زندگی میکند.و با کمک پاور خان به دبیرستان میرود و در سال اخر دبیرستان با فردی به نام داور اشنا میشود که….

بخشی از رمان :روژیا ،افسرده و پریشان حال در واگویی خاطرات سال های گذشته ، چنان در خود فرو رفته بود که انگار هم اکنون در آن دوران قرار دارد. شیرین و پریا به همراه مادرشان -صفیّه- در سکوتی محض. به نقل خاطره های شنیدنی روژیا گوش می دادند آن ها که پس از گذشت سال ها به روژیا برخورده بودند او را بر خلاف گذشته زنی افسرده غمگین و دل مرده می دیدند. در چهره ی زیبای روژیا از آن شور و نشاط و سرزندگی اثری باقی نمانده بود چهره اش تکیده و رنجور و آثار پریشانی در چشمان درشتش موج می زد. شیرین به هر جمله ی روژیا با کنجکاوی خاصی گوش میکرد دلش می خواست جزء جزء حوادث آن سال ها را بشنود.می خواست از سرنوشت قمر, قشنگ,ننه قمر,سیما و دختر هایش و به خصوص می خواست از سرنوشت خود روژیا و این که چه عواملی باعث این وضعیت غیر عادی او شده است اطلاع یابد.

 

ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:249


مهدرمان

دانلودرمان وقتی آسمان گریست نوشته زهرا رحمانپور

خلاصه:

بخشی از رمان :

 

به شدت تشنه بود و گلویش می سوخت زمین گداخته و تب کرده بود و گرمای کویر سخت آزارش می داد هر کجا قدم می گذاشت زمین ترک برمیداشت و خزنده ای موذی سر از خاک بیرون می اورد به دنبال جایگاهی امن به هر سو می دوید اما هر چه جلوتر می رفت افتاب گرم تر و سوزاننده تر می شد عرق سراپای وجودش را در بر گرفته بود از دور صدای ناله و مویه به گوشش رسید خوب که نگاه کرد جمعیت انبوهی را دید که گریه کنان تابوتی را بر دوش حمل میکردند پدرش را شناخت که بر سرو صورت می زد و ناله میکرد ترسی مرگبار همه ی ذرات بدنش را به لرزه در آورد به طرف پدرش دوید اما هرچه سعی کرد نتوانست به او برسد جمعیت چون خیالی از پیش چشم هایش محو شده و او را در آن کویر برهوت و مرگبار تنها گذاشته بودند . درمانده و مستاصل بر روی زمین نشست ناگهان زمین زیر پایش دهان گشود و عقرب های سیاه به طرفش هجوم آوردند از وحشت فریادی کشید و شروع به دویدن کرد از دوردست صدای ادربزرگش را شنید که او را به نام می خواند : 

 

ژانرعاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:741


مهدرمان

دانلودرمان غبار خاطره ها نوشته بهجت قاسمی

خلاصه:

بخشی از رمان:

 

آن شب گویی طبیعت تیغ غضب از نیام برکشیده با همه سر جنگ داشته و غوغایی برپا کرده بود.آسمان به زمین نزدیک مینمود کوه ابرها در آسمان سیاهی قیر گونه ی دیو سایی داشت و طوفان سهمگینی که میتازید هر چه در سر راه خود میدید چون خسی یه یغما میبرد.باکی نداشت از اینکه شاخه های ترد گیاهان و یا تنه ی خشک درختان ایستاده مرده باشند و یا تناور درختانی که برگ و بارشان سایه خیال میگسترانند از بیخ و بن بکند و حتی ریشه ای در خاک باقی نگذارد تا دوباره جان بگیرند و زندگی از نو آغاز کنند.

برقی که در آسمان سرگردان بود غرش وهم انگیزی بهمراه داشت گویی بنا بود با روشنایی خود تمام آنچه را که در زیر پوست شب پنهان مینمود به نمایش گذارد.

 

ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:234


مهدرمان

دانلودرمان رقص در خاطره نوشته مریم عباس زاده

 

خلاصه:

بخشی از رمان :

شبی مرموز و رویایی بود، ماه نقره می پاشید و ستاره ها می رقصیدند، شاپرکی تنها، سرگردان به اینسو و آن سو پرواز می کرد و آغوش امن گلی را می طلبید، در نهایت بعد از دقایقی شاخه گل سرخی او را دعوت و آغوش به رویش گشود.

لحظه ای کمیاب وصال شاپرک سرگشته و گل زیبا شکوفه لبخندی را روی لب های دختر جوانی که شاهد این صحنه ی ناب بود، رویاند. گره ی سنگین ابروانش باز شد و بالاخره پس از اعتها عضلات منقبض بدنش نرم شد. آهی کشید و شنل خوش بافت شیری رنگش را بیشتر به دور خود پیچاند، شنلی مثلثی که ریشه های بلندی داشت. هنر دست مادربزگ نازنینش که مثل جان عزیز و گرامیش می داشت.

کمی بدن خود را به سمت جلو متمایل و تاب با صدای جیر جیر شروع به حرکت کرد. نگاهش خیره و ثابت به روی گل ماند، در تعجب از این که در سرما و در این فصل این گل طراوت و شادابی خود را چگونه حفظ کرده؟!

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:530


مهدرمان

دانلودرمان گلبرگی در مسیر باد نوشته فریده رهنما

 

خلاصه:

عشق ناگهانی از راه می رسد،آن قدر ناگهانی که تا مدتها وجودش را حس نمی کنی و باورش نداری.وقتی که به خوبی توانست قلب و روحت را به تسخیر خود در بیاورد،تازه می فهمی چه غافل بودی که از وجودش بی خبر ماندی.

بخشی از رمان:

وارد خیابان زعفرانیه که شدم،ایستادم و نفسی تازه کردم.در زیر آفتاب داغ و سوزان مرداد ماه،تمام طول مسیر راه را که از خانه خودمان تا به انجا،دو ایستگاه فاصله داشت،یک نفس دویده بودم و حالا خسته و از نفس افتاده،حتی یک قدم دیگر هم نمی توانستم به جلو بروم.

کف دستم را به حالت بادبزن جلوی صورتم تکان دادم تا عرق پیشانی و زیر گردنم را خشک کنم.سپس دست به زیر موهای سیاه افشانم بردم تا با تکان دادنشان خنک شوم.

در فاصله صد قمی ام،شاخ و برگ درختان تنومند و سرسبز باغ زعفرانیه بر روی پیچکهای دیوار سر تا سری اش سر خم کرده بودند و همراه با نسیم ملایمی که در ان هوای دم کرده نعمتی بود،پیچ و تاب می خوردند و با طنازی مرا به سوی خود می خواندند.

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:612


مهدرمان

دانلود رمان جدید زمهریرهور نوشته معصومه آبی(شهریاری)

 

خلاصه:

رنگِ خون چون یاقوتی می درخشد وقتی بر سپیدی برف جاری شود .

خون می خواهد برایِ پایانِ زمهریرِ وجودش . .

 

ماکان مردی است پر از خشم ، پر از سرما . قسم خورده تا دستِ لرزان و دلِ یخ زده اش آرام نگیرد مگر زمانی که طعمِ خون را زیرِ زبانش حس کند . . . آنقدر قساوت دیده که خود ، قلبش را به دست گرفته و تقدیمِ زمستان کرده است . .

تا ببارد . .

تا یخبندان شود . .

تا قندیل ببندد . .

تا بکشد یا بمیرد . . .

قصه ای که جز بارشِ بارانِ خون بر سپیدی برف پایانی نخواهد داشت . . .

 

زمهریرِ هور : خورشید یخ زده ، جهنمِ سردِ خورشید ، جایی که سرمایِ وحشتناک پایانی ندارد . پایانِ همه چیز .

 مقدمه :

یخبندان هیچگاه پایان نخواهد پذیرفت وقتی خودت زمستان باشی !

آخرین فصلِ سال را هیچ پایانی نیست . . . .

 

ژانر عاشقانه

 

 تعدادصفحات:870


مهدرمان

دانلودرمان ژالاب نوشته ناهید سلمانی

 

خلاصه:

بخشی از رمان :

موهای رویا که بلندی آن تا کمرش می رسید را کشیدم و گفتم: «حالا کی می روید؟»

رویا بافته موهایش را از دستم بیرون کشید و کش آن را سفت کرد. بعد سرش را تکان داد که یعنی: «نمی دانم» خیلی غصه می خوردیم. مخصوصا من که جز رویا دوست صمیمی دیگری نداشتم. دو ماه بود که پدر رویا برای کار به شهرستان رفته بود. حالا بعد از دو ماه دوری برگشته و گفته که کار و بارش حسابی گرفته. خانه ای هم اجاره کرده که رویا و مادرش را با خودش ببرد. فکر می کردم امسال تابستان خوبی داشته باشیم، با هم می گفتیم، می خندیدیم و حسابی شاد بودیم. ما که برای مسافرت به جایی نمی رفتیم. یعنی هیچ وقت نمی رفتیم. همیشه در خانه بودیم. مامان صدا کرد: «فیروزه! بیا آب بریز بچه را بشورم!» از رویا خداحافظی کردم و دویدم. بچه، داداش کوچکم علی بود. روزی دو – سه بار باید با آفتابه آب می ریختم تا مامان بشوردش. یک بار بدنش زخم شده و دکتر گفته بود باید بدنش را روزی چند بار با آب گرم بشوییم و پماد بزنیم تا زخم هایش خوب شود. وقتی آب می ریختم صورتم را آن طرف می گرفتم تا حالم به هم نخورد. ولی علی پاهایش را تکان می داد و کیف می کرد. مامان دائم می گفت: «بچه آرام! الان نجسم می کنی!» یک غر هم به من زد که: «فیروزه، روی دستم آب نریز، روی پای بچه بریز!»

 

ژانر اجتماعی،عاشقانه

 

تعدادصفحات:395


مهدرمان

دانلودرمان تکرار با تو بودن نوشته فرشته آیین مهر

 

خلاصه:

استان درباره ی دختری به اسم پردیس هستش که به توصیه ی یکی از آشنایانش در کارخانه ای مشغول به کار میشود از طرفی مدیریت کارخانه بر عهده ی مردی است که….

بخشی از رمان :باتو

کاش امتدادلحظه ها تکرارباتوبودن بود

ای عشق تواز سلاله ی پاک بهاری ،تواز دشت شقایق نقش

بسته ای ،توبه زیبندگی گل ارغوانی،توچون آب زلال و

بی ریایی،تورادوست دارم،ومی خواهم که تورا بشناسم،باتو

که نهال بی جان امید را در دل انسانها ریشه می دوانی ،وبه

آرمانهای آنها رنگ طلایی واقعیت می بخشی .تورا از میان

هزاران رنگ انتخاب نموده ام رنگی که نه از حزن خورشید

بگویدونه از غروب آشنایی.

 

او به شرکت رسیده بود.نگهبان با دیدن نزدیک شدن اتومبیل مدیر،درساختمان را باز کرد وبه اوسلام وصبح بخیر گفت واو ضمن داخل شدن پاسخ سلامش را داد.پس از پارک کردن اتومبیل واردساختمان شد.سالن طویل وعریضی را پشت سر نهادتابه دفتر خود رسید.خانم رستگاری پشت میز خودنشسته بود.بادیدن موحد بلند شد وعرض سلامی کرد .موحد پس از پاسخ سلام اوپرسید:

 

ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:295


مهدرمان

دانلودرمان خشت اول نوشته فریده شجـاعی

 

خلاصه:

داستان در مورد زنى است که با وجود سختیهاى زیاد و طلاق از همسرش در تحصیل موفق میشه ولى با ازدواج دوم و اشتباه در این ازدواج شکست سنگینى در زندگى متحمل مى‏شه و…

بخشی از رمان : پدر بزرگم، آقا سید محمد، مردی بود با قد بلند و اندامی موزون. اعضای صورتش خوشایند و دارای چشمانی سیاه و نافذ بود که اثر خوبی در بیننده می گذاشت. او را آسد محمد خطاب می کردند زیرا بر اساس شجره نامه ای که نزدش محفوظ بود سی و هفتین جد پدری اش به حضر علی (ع) می رسید. اهل نماز و روزه و از جوانی معمّم بود. به تحصیل علوم قرآنی همت گماشته و در زمان خودش صاحب معلومات بود. مردم برای او احترام زیادی قائل بودند و همه جا به حسن و سلوک معروف بود. با تمام این تفاصیل معایبی هم داشت و آن اینکه مردی ممسک بود و به خورد و خوراک خانواده اش سخت می گرفت و آنان را در تنگنا قرار می داد. نام همسرش شوکت و دختر عمویش بود. آنان در طول سالها زندگی مشترک دارای هفت فرزند شده بودند، سه دختر و چهار پسر. ژانر عاشقانه،اجتماعی تعدادصفحات:479
مهدرمان

دانلودرمان تمنای دل نوشته حمیرییان

 

خلاصه:

داستان درباره ی دختری به اسم وفاس که برای آشنایی با خانواده نامزدش خالد راهیه دبی میشود ولی همان شب اول میفهمد که خالد قصد ازدواج با او رو ندارد و میخواهد او رو به یک شیخ پولدار بد در این میان……

بخشی از رمان:

گرمای شدید و خیل انبوه مسافران کلافه اش کرده بود . بی هدف به حرکات روتین و شتاب زده مهماندار هواپیما نگاه می کرد توی همون مدت اندکی که وارد هواپیما شده بود احساس می کرد دلش گرفته و نمی تونه به راحتی نفس بکشه . با خودش گفت

-چه طور مهمون دارای هواپیما از کارشون دل زده نمی شن و هر روز این کارهای تکراری و خسته کننده رو انجام میدن ؟

حتی فکر این که بیشتر از مدت زمان پرواز در هواپیما بمونه دیوانه اش می کرد . دقیق تر به چهره مهماندار خانمی که داشت رو به مسافرین آموزش لازم را ارائه می کرد نگاه کرد . از خود پرسیدند

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:422


مهدرمان

دانلودرمان نیلوفر مرداب نوشته نسرین ثامنی

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

نم نم باران بهاری از دل آسمانِ ابری، زمین تشنه را سیراب می کرد،. قطرات ریز باران به آرامی از پنجره ی کلاس فرو می چکید و بوی نا از لای درز پنجره ی بسته، فضای کلاس درس را پُر کرده بود. مهشید بی توجه به سخنان خانم دبیر که مقابل تخته ی سیاه ایستاده و با صدایی رسا نمونه سؤالهای امتحانی آخر سال را برای دانش اندوزان طرح می کرد، از پنجره به آسمان چشم دوخته و در تفکرات آشفته ی خود مغروق بود.

قلب کوچکش همانند پرنده ای محبوس که برای رهایی از بند و اسارت خود را به در و دیوار قفس سرد و آهنین بکوبد، در سینه می تپید. بر چهره ی زیبایش ردپایی از حزن و اندوه دیده می شد و نگاه سرگردانش حدیث تشنه بود و آب. آسمان دلش همانند آسمان خدا ابری و باران زا بود که هر دم بیم آن می رفت با تلنگری سیلاب خون از آن جاری گردد. ذهنش در نقطه ی کوری متوقف مانده و از آن فراتر نمی رفت.

 

ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:278


مهدرمان

دانلودرمان بازی عشق نوشته دیبا محمودی

 

خلاصه:

بخشی از رمان :

 

نگاهم را از تختۀ سیاه که- پر از اشکال و نوشته های گوناگون بود – گرفتم و بچه های کلاس را از نظر گذراندم. آنها خیلی آرام و بی سرو صدا سرجایشان نشسته بودند و به تخته سیاه نگاه می کردند. از نگاهشان می خواندم که از این گونه نشستن سر کلاس چندان لذتی نمی برند و به زور قلم را روی دفترها و کتابهایشان حرکت می دهند تا مبادا حرفی از گفته های خانم طالقانی _ دبیر هندسه_ را از دست بدهند. برعکس بچه ها، خانم طالقانی همچنان حرف می زد و اصلاً خستگی در او دیده نمی شد. او در مورد درسی که امروز داده بود مرتب صحبت می کرد و می افزود که این مبحث، اهمیّت زیادی دارد و یکی از سوالات امتحان را تشکیل می دهد. برخلاف بچه ها، برای من چندان مهم نبود که در کتاب چه چیزی را بیشتر باید خواند و چه قسمتی را کمتر. چون هم بی حوصله بودم و هم این درس را اصلاً دوست نداشتم. یادم می آید از همان ابتدا که وارد دبیرستان شده بودم و این رشته را به عنوان رشتۀ تحصیلیم انتخاب کرده بودم از هندسه خوشم نمی آمد.

 

ژانرعاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:563

 


مهدرمان

دانلودرمان بی من مرو 2 نوشته شهره وکیلی

 

خلاصه:

وقتی فاجعه همانند حریقی مهارناپذیر گسترش می‌یابد، وقتی روند عنان گسیخته گریزنده‌ای همه چیز را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، آن‌وقت است که زندگی در یک چشم به هم زدن، به نرمی سایه ابری گریزپا از دست می‌رود.

بخشی از رمان :

مانی وارد آپارتمان که شد لحظاتی با تعجب به اوضاع خانه که تغییر کرده بود نگاهی انداخت و بعد صدا زد:

-مامان !

صدای فریده از یکی از اتاق خواب ها بلند شد :

-جانم ؟

-اینجا چه خبر است ؟

-بعدا می فهمی .

مانی کفش ها را در آورد و دمپایی پوشید و به سراغ او رفت . در آستانه ی در ِ اتاق ایستاد .

 

ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:591


مهدرمان

دانلودرمان بی من مرو جلد1 نوشته شهره وکیلی

 

خلاصه:

رامش در پونزده سالگی عاشق بهنام میشه و باهاش ازدواج میکنه که حاصل این ازدواج سه فرزند هستش رامش که زنی بسیار تندخو و خودسر هستش تصمیم میگیره که ب**و*سیله ی برادرش به امریکا مهاجرت کنه ولی بهنام با اینکار موافق نیست اما…

بخشی از متن:

رامش که هنر ساعت ها حرف زدن و چیزی نگفتن از صفت های بارزش بود به قول خودش برای اینکه شوهر را از عالم انجماد بیرون بکشد خود را به مقصود برساند ، لحن کلامش را مخملی کرده بود. زبان چرب و نرم او برای شوهری چون بهنام زبان چندان آشنایی نبود ولی به رغم تصنعی بودنش برای مردی که طی شانزده هفده سال زندگی مشترک به جز نامزدی و چند ماه اول زندگی بقیه ی سال ها را خاررزارهای دل پشت سر گذاشته بود و احساسات پر شورش بی آن که در بستری مناسب به جریان بیفتد و ایجاد لذت بکند به دست انداز افتاده بود غنیمتی به شمار می آمد. و حالا در فضایی که شادی شکننده ای در آن موج می زد احساس خوبی داشت.

 

ژانرعاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:567


مهدرمان

دانلودرمان جدیدلیانانوشته زهراباقری

 

خلاصه:

داستان دختری به نام لیانا که توسط ملکه‌ی سرزمینش، به عنوان جانشینش انتخاب می‌شود.دختری که برگزیده می‌شود تا با درخشش و پاکی‌اش ناجی سرزمینش باشد؛ اما غافل از آن‌که او با پذیرفتن آن عنوان، بذر کینه را در دل شخصی می‌کارد که فرمانروایی را حقی می‌داند که از او سلب شده است.

بخش ی از رمان:

با گام‌هایی شتاب زده از تالار قصر به راه افتاد. از پلکان مرمری گذشت و به راهروهای مارپیچی قدم گذاشت.با شنیدن صدای گریه‌ی نوزاد قلبش در سینه فرو ریخت. هیجانی غیر قابل وصف وجودش را فرا گرفت و با قدم‌های محکم، مسیر باقی مانده را طی کرد.با رسیدن به پشت در اتاق ایزابل، نفس عمیقی کشید. به دلیل شور و اشتیاق بی‌اندازه‌اش صدای نامفهومی از گلویش خارج شد که خنده‌اش گرفت.

 

ژانرتخیلی،فانتزی

 

تعدادصفحات:266


مهدرمان

دانلودرمان جدیدآفرت نوشته سارارایگان

 

خلاصه:

آفرت دختری از تبار نسل تافته جدا بافته است که در بدترین شرایط توانست خودش را نجات بدهد وبرای انتقام سر دوراهی قرار میگیرد،دختری که در حال وهوای اولین مرد زندگیش است ودر این میان مرد دیگری هم وارد زندگیش میشودرمان آفرت داستان چند زن ومرد را میگوید که هرکدام به نحوی به آفرت مربوط میشوند،جدال میان۳ضلع یک مثلث.

بخشی از رمان :

روبه‌روی پنجره‌ی اتاق کارش ایستاده بود به بیرون نگاه می‌کرد ساعت از دوازده ظهر گذشته بود،اواسط آذر ماه بود و دانش آموزانی که از مدرسه خارج می‌شدند با همهمه و خنده‌‌‌های بلند به دنبال یکدیگر می‌دویدند.دربین آن دانش آموزان نگاهش متوجه دختر دبیرستانی چاقی شد که با همکلاسی‌هایش صحبت می‌کرد؛چهره‌اش از فاصله‌ی طبقه‌ی پنجم به خوبی مشخص نبود اما جثه‌اش تلنگری بود برای یادآوری خاطرات گذشته…وای مامان امروز خودمو وزن کردم سه کیلو کم کردم باورت می‌شه!


ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:255


مهدرمان

دانلودرمان سبکباران ساحلها نوشته شهره وکیلی

 

خلاصه:

داستان درباره ی دختر دانشجوئی به اسم لیلی هستش که به استادش دکتر هرمز دل میبنده از طرفی استاد که قبلا با زنی فرانسوی ازدواج کرده دختری سیزده ساله به اسم نوشین داره و به رغم ۲۰ سال اختلاف سنی قصد داره که با لیلی ازدواج کنه .نوشین هم منتظره تا هرچه زودتر این ازدواج سر بگیره اما ناگهان…….

 

ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:226


مهدرمان

دانلودرمان بی پناهان نوشته عفت قنبری

 

خلاصه:

بخشی از رمان :

مغازه ی الکتریکی متعلق به دایی رضا بود.رضا اهل شیراز بود ودر دانشگاه تهران در رشته ی مهندسی برق قبول شد این بود که به تهران آمد وبه دانشگاه رفت.دایی رضا اصرار داشت که رضا در منزل او باشد اما رضا خوابگاه را به منزل دایی اش ترجیح داد.هرچند که دوست داشت بیشتر نگار را ببیند واین امر با بودن در منزل دایی اش تحقق می یافت اما صلاح را در آن دید که مزاحم نباشد وبرای خودش مستقل زندگی کند ولی مواقعی که درس نداشت در مغازه ی دایی اش بود وکمکی هم به او می داد.او پسری شوخ طبع با روحیه ای شاد وسرزنده وفطرتی پاک که دست بر قضا عاشق نگار دختر دایی اش هم بود که این علاقه وعشق از بچگی در نهاد او ریشه دوانیده بود.یک روز که رضا برای کار برقی به آپارتمان الیاس رفته بود با او دوست شد.الیاس با 27 سال سن استخدامی آموزش وپرورش بود ودرمقطع راهنمایی ادبیات تدریس می کرد.رشته ای که اودر آن فارغ التحصیل شده بود واتفاقا با روحیه ومنش او هم مطابقت داشت.

 

ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:429


مهدرمان

دانلود رمان جدیدموریانه ای بر تابوت خیال نوشته 

م.میشی (زینب میشی)کاربر انجمن نگاه دانلود

 

خلاصه:

پسری روستایی دلباخته‌ی دختری هنرمند از اقوام می‌شود. دختری که از قبل دل در گرو عشق سپرده است .در عصری که تکنولوژی بر مرکب قدرت سوار است، پسر با زیرکی، از سادگی مادر دختر استفاده کرده و جایی برای خود در قلبش باز می‌کند و با هم‌دستی مادر، دختر را به عقد خود درمی‌آورد؛ اما همین که وارد زندگی مشترک شده، دختر راضی به تمکین نشده و تقاضای طلاق می‌دهد.

دختر با این کار خشم همسر را برمی‌انگیزد و ناگهان همسر تغییر رویه داده و بازی جدیدی را شروع می‌کند .

غافل از این که خانواده‌اش در غیاب او، نقشه‌هایی برای دختر چیده و …

در این بین دست حوادث روزگار از همه قدرتمندتر، به میدان آمده و همه را غافلگیر می‌کند .

این رمان روایتی از واقعیت‌هاست که در پیرامون ما جولان می‌دهند. حوادثی پر فراز و نشیب که در زندگی هر یک از ما وجود دارند و گاهی سرنوشت ما را می‌سازند .

ایده‌ی اصلی از داستانی واقعی الهام گرفته شده؛ ولی شخصیت‌ها مطابق تخیل نویسنده شکل گرفته‌اند.


ژانرعاشقانه.اجتماعی

 

تعدادصفحات:384

 

منیع اصلی رمان 

 

 


مهدرمان

دانلود رمان جدید مرد ماورائی نوشته arefe. sajadi

کاربر انجمن نگاه دانلود

 

خلاصه:

این داستان حکایت مردیست که مجهول‌بودنش، هیزم می‌شود و جرقه‌ی کنجکاوی را شعله‌ور می‌کند و دختری که در‌‌ همان آتش می‌سوزد. دخترکی که کنجکاوی‌اش گریبان‌گیر رویا‌هایش می‌شود و کاخ آرزوهایی را که روزی آجر به آجرش را با مرد رویا‌هایش طرح زده ویران می‌کند.

و مردی که به جان ریشه‌ی آرزو‌ها تیشه می‌شود؛ همانی‌ست که می‌گویند ماورائی. این داستان، داستان مرد ماورائی است.

مقدمه: 

آرام جانم می‌شوی؟ پشت و پناهم می‌شوی؟

من خسته از بی‌مهری‌ام تو مهربانم می‌شوی؟

در من نمانده ذره‌ای از حس خوب عاشقی

تو ضامن آزادی از رنج و عذابم می‌شوی؟

قلبم گواهی می‌دهد هم مهربان هم لایقی

آیا تو هم رویای من، فکر و خیالم می‌شوی

من سخت بیمارم ولی محتاج دارو نیستم

آیا پرستار تب و درد و عذابم می‌شوی؟

من هرشب از بهر رخت هذیان به لب دارم هنوز

آیا تو در بیداری‌ام ورد زبانم می‌شوی؟

تاریکی و ظلمت مرا در دام خود کرده اسیر

آیا چراغ روشن شب‌های تارم می‌شوی؟

سیمین‌تنی شکرلبی افتاده دامت در دلم

من عاشقی دل‌داده‌ام جانا شکارم می‌شوی؟

فصل نبودن‌های تو فصل خزان است‌ ای دریغ!

شیرین من لیلای من فصل بهارم می‌شوی؟

 

ژانرعاشقانه.تخیلی

 

تعدادصفحات:569

 

منیع اصلی رمان 


مهدرمان

دانلودرمان جدیدالتهاب یک دوران نوشته N.Raya

کاربر انجمن نگاه دانلود

 

خلاصه:

آتنای دوازده ساله، چهار سال پیش یتیم شده. دختر تنهایی که غیر از یک برادر به کما رفته کسِ دیگه‌ای رو نداره و حالا بعد از این همه مدت زندگی در یک پرورشگاه دولتی، امیدی به برگشتن دوباره‌ی برادرش نیست. این دختر زندگی آرومی داشت؛ اما در غروب روزی که برای اردو به جنگلی در لاهیجان رفته بودن، به همراه دوستش یده میشه. این دختر بدون این‌که خودش بخواد، از شهرش، از وطنش، از آخرین چیزهایی که براش باقی مونده بود دور میشه. بدون این‌که بخواد پا روی خاک کشوری می‌ذاره که ذره‌ای شناخت از اون نداره؛ اما زندگی همیشه هم با آدم بد تا نمی‌کنه. آشنایی این دختر با خانواده‌ی اسمیت، باعث میشه دریچه‌ی جدیدی در زندگی براش باز بشه و این تازه آغاز روبه‌رو شدن آتنا، با جیمز تک پسر این خانواده‌ست.

 

ژانرطنز.عاشقانه

 

تعدادصفحات:1003

 

منیع اصلی رمان 

 

 


مهدرمان

دانلود رمان جدید قفل نوشته shaghayegh- h96

کاربر انجمن نگاه دانلود

 

خلاصه:

زندگی جدیدی که همراه برگ ریزان خزان شروع می‌شود، زندگی که مانند پاییز سراسر از غم‌ است.

طراوت، دختری که تصمیم جدیدی برای زندگی‌اش می‌گیرید تصمیمی که بهار زندگی‌اش را به پاییز تبدیل می‌کند و هر اشتباهی تاوانی دارد! طراوت تاوان اشتباهش را پرداخت کرد، حال طراوت باید…

 

مقدمه: 

از کدام غم بسوزم؟

از بی‌وفایی عزیزم؟

از بی‌اعتنای‌های او؟

از دل سنگش؟

از این که فراموش کرده یه زمانی می‌گفت: نفسش هستم؟!

عسلش هستم!

عشقش هستم؟

یا…از قفل دستان او با دیگری؟!

یا…از موهای سپید شده از فراق او؟!

ازخستگی پاهایم؟

یا بی‌آبرویی نزد سنگ فرش‌های کوچه و پس کوچه‌های خسته‌ی شهر؟ ازقدم‌هایم…

یا از خورشیدی که از صبح تا شب به آرامی به من و نتیجه بی‌حاصلم با نگرانی می‌نگریست؟

یا از چشمان همیشه خیسم؟

یا از نگاه تمسخرآمیز مردم؟

همان بهتر که همه بگویند طفلی دیوانه‌ست.

دست خودش نیست!

خدا شفایش بده…

آری! چه خوب شد خدا دیوانگی را آفرید!

و الِّا با این همه رسوایی چه می کردم؟

ولی راستی

مگر نمی‌گویند خوش به حال دیوانه؟

ولی چرا من حالم خوش نیست؟!

 

ژانرعاشقانه.تراژدی.اجتماعی

 

تعدادصفحات:376

 

منیع اصلی رمان 


مهدرمان

دانلودرمان جدید کلاغ گرسنه نوشته سحر چوپانی

کاربرانجمن تک رمان

 

خلاصه:

دختركى هميشه گرسنه و سير ناپذير كه اتفاقا كينه اي هم هست در حد تيم ملى، يك روز همونجور كه داشته مثل هميشه خوراكىى مي خورده به اميد سير شدن، هدفش رد شدن از خيابون بوده كه بدون اين كه حواسش باشه، براش اتفاقى مى افته كه باعث مى شه شوك بشه و بعد بيهوش.

ژانر عاشقانه تعدادصفحات:475
مهدرمان

دانلود رمان التماس پر گناه نوشته مطهره_ه_ظ کاربر

انجمن تک رمان

 

خلاصه:

داستان تنهایی راتا،داستانی پر شده تو‌‌ی یک رستوران،رستورانی با داشتن صاحبی به نام عماد.

التماس راتا چیه که‌منجر به گناه میشه؟

مارو‌دنبال کنید تا توی جلد دوم بفهمیم این احساس عشقه یا گناه؟

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:684


مهدرمان

دانلودرمان هم آغوش امیدنوشته لیدا رنجبر 

 

خلاصه:

داستان درباره ی سه دختر پرورشگاهی به نام سارا نفیسه و مهتاب هستش که با قبولی در دانشگاه در خانه ی یک پیرمرد به عنوان مستاجر و نگهبان ساکن میشن تا از خارج برگردد . بابک پسر صاحب خانه عاشق مهتاب میشد ولی با برگشتن پدرش از خارج یک سری مشکلاتی به وجود میاد که…

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:


مهدرمان

دانلودرمان جدید دکی بی حیای من نوشته پریسا طاهری

کاربرانجمن تک رمان 

 

خلاصه:

یسنا برای اینکه با خانوادش به شهرستان نره، دنبال کار می گرده؛ که یک دفعه اتفاق بدی براش می افته ولی باعث ميشه کار پیدا کنه.

و اون اتفاق و اومدن یک شخصی تو زندگیش.(نه در سرکارش)

باعث ميشه با کسانی آشنا بشه و اتفاق هایی بیوفته که در نهایت اون رو به عشق حقیقیش می رسونند.

اما رازهایی این وسط هست؛ که زندگی رو برای یسنا و کسانی که در زندگیش هستند و میان،سخت می کنه.

پ.ن:لطفا از ابتدای رمان قضاوت نکنید،در این داستان شما هیچ چیز رو نمی تونید حدس بزنید و موضوعش واقعا جدیده. (این حرف توسط خوانندگان این رمان تایید شده.)

 

ژانر عاشقانه،هیجانی،طنز،غمگین

 

تعدادصفحات:638


مهدرمان

دانلودرمان ترنم مهر در فصل آبی و مه نوشته فریده رهنما

 

خلاصه:

داستان ترنم مهر در فصل آبی و مه داستان دختر جوانی است به نام عسل که برای یک ازدواج غیابی با پسری به نام هومن راهی لندن میشه. توی راه با همسفر جوانی به نام دهناد آشنا میشه و جریان ازدواج اجباری خودش را برای او تعریف میکنه و وقتی توی فرودگاه به جای هومن که تصویرش را فقط از روی عکس شناخت ازش داشته با یک فرد کوتاه آبله رو از دور روبرو میشه بلافاصله به کمک دهناد از فرودگاه خارج میشه و به پانسیون خواهر دهناد میره. دو سه ماهی به این صورت میگذره و یواش یواش عسل عاشق دهناد میشه و ماجرا تازه اینجا شروع میشه که عسل متوجه میشه که

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:514


مهدرمان

دانلودرمان هم قفس نوشته ساناز فرجی

 

خلاصه:

صندوق پست خانه اش با نامه هایی برخورد میکند که برای او جالب است او کم کم عاشق نویسند نامه ها میشود .در هر جا میتواند دنبال نشانی از او میگردد . هیوا درتحقیقاتی که میکند میفهمد نام آن پسر افشین است که عاشق دختری به نامه ستاره بود و این عشق او را تا اوج میرسانده ولی روزی میفهمد که ستاره به او خیانت کرده و از همه ن متنفر میشود. هیوا که دانشجوی پزشکی بوده روزی با بیماری مواجه میشود که پدر افشین است . هیوا طرح دوستی با خواهر افشین را میریزد و قصد برقراری ارتباط با افشین را دارد ولی………

ژانر عاشقانه تعدادصفحات:437
مهدرمان

دانلودرمان الهه شرقی نوشته لیلا خسرو نجدی

 

خلاصه:

داستان درباره ی دختری هستش که یه بار ازدواج کرده و از شوهرش جدا شده و بعد از مدتی به خارج میره و اونجا با به پسری اشنا میشه و…

 

بخشی از رمان :

 

تمام اندامش به شدت می لرزید حتی با فشار دندان هایش نمی توانست لرزش محسوس 

لبهایش را مهار کند .انعکاس کلمه ی برگشته همچنان در مغزش میپیچید و سرش را به دوران می انداخت.به زحمت بر خود مسلط شد و ارام و لرزان به سوی اتاقش رفت در را گشود و خود را روی تخت انداخت.چشم هایش را چندین بار باز و بسته کرداو واقعا در اتاقش بود.نه خواب بود و نه خیال و جمله ای که شاید بار ها در شیرین ترین رویاهایش میشنید و لذت می برد اکنون در بیداری ودر عالم واقع می شنید"یعنی واقعا او برگشته بود:" هر چند نمی توانست باور کند ولی حقیقت داشت.او بالاخره برگشته بود ولی چرا حالا؟وایا این بازگشت انگونه که پیش از این ها تصورش را می کرد او را خوش حال می نمود؟

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:434


مهدرمان

دانلودرمان در امتداد حسرت نوشته طیبه امیر جهادی

 

خلاصه:

یاسی فرزند طلاق است با بازتابهای بد روحی بر روان نا خودآگاهش که باعث کارهای خلاف بیشمار ( دوست پسرای رنگارنگ ،پارتیهای انچنانی؛سیگار کشیدن و)میشود با بازگشت پدر دچار آشفتگی های روحی بیشتری میشود در این میان آشنایی او با پزشک جوان و معتقدی به نام رضا زمینه علاقه مندی و عشق را در او فراهم میآورد ولی اعتقادات و تعصبهای رضا یاسی را که به زندگی بی بند وبار خو گرفته دلسرد میسازد وبا بی رحمی از رضا جدا میشود ولی نامزد جدید هم به نمیتواند یاسی را خشنود کند بعد از سالها یاسی که متوجه اشتباهاتش شده و توبه کرده دوباره رضا رو میبیند ولی رضا حاضر به پذیرفتن او نیست و.

 

ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:723


مهدرمان

دانلودرمان افسون عشق نوشته رویاسیناپور

 

خلاصه:

 

یاشار پسری از یه خانواده ی ثروتمند دارای مادری خودخواه هست و بنابه اجبار مادر و خالش باید حتما با مینا دختر خالش ازدواج کنه ، طی ماجراهایی با ملیحه دختری زیبا اما فقیر آشنا میشه و این آشنایی منجر به عشق میشه ، از طرفی مینا هم عاشق احمد دوست یاشار هست و شب عروسی مینا و یاشار ، مینا اعلام میکنه همه چیز را میدونه و …

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:604


مهدرمان

دانلودرمان هستی من نوشته رضوان جوزانی

 

خلاصه:

بخشی از رمان :

 

خونسرد و بی خیال فارغ از هیاهوی سالن خانه پدرش روی مبل راحتی لم داده بود یک پایش را روی پای دیگرش انداخته بود و سرش را به پشتی مبل تکیه داده بود حواسش به همه مهمان ها بود اما ظاهرا از دیدرس همه پنهان بود و کسی توجهی به او نداشت جز معدود مهمان هایی که رد می شدند و با او احوالپرسی می کردند چشمان سیاه و کشیده اش همه جا را می پائید. شهلا و لادن را می دید که دور عمه شهین حلقه زده اند و مشغول گفتگو با عمه و شوهرشان هستند . هومن برادش را دید که با هر اشاره پدر به سویی می دوید و با مهمان ها خوش و بش می کرد و از پذیرایی انها فرو گذاری نمی کرد و هدیه ، خواهرش که به کمک مادر شتافته بود و هر از گاهی سفارشاتش را به هستی یادآوری می نمود

 

ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:345


مهدرمان

دانلود رمان جدید تحفه نجس نوشته

 پریا قاسمی کاربر انجمن نگاه دانلود

 

خلاصه:

 می‌خواهم از دردی بگویم که بوی گـ ـناه و نجاستش، تمام شهر را پر کرده است. 

دخترکی نوجوان و شهرستانى، با مشکلاتی در پرورشگاه مواجه می‌شود؛ مشکلاتی که او را مجبور می‌کند تا برای تامین آینده و خوشبختی برادر کوچک‌ترش از آن‌جا فرار کند. 

دست سرنوشت او را به خانه‌ای می‌کشاند که خانه فساد می‌خوانیمش. در مابین این کشاکش‌ها، آشنایی با فردی تقدیر دیگری برای دخترک رقم می‌زند.

مقدمه:

می‌دانستیم نگاهت سرآغاز حبه‌ای شیرین بود؛ آن‌چنان شیرین که به نام عشق خواندیمش؛ لاکن چنان از چشمان تو مست شده بودیم که یادمان رفت این زهری که دارد ما را سست، مغزمان را فلج و قلبمان را تسخیر می‌کند؛ همان گـ ـناه تلخی است که به اشتباه عشق شیرین خواندیمش.

جاوید؛ آن قلب تپنده‌ای است که هرم نفس‌هایمان را مدیونش هستیم. می‌دانی جاوید؛ تو آن حبه‌ی شیرینی که با تحفه‌ی نجسی عوضت کردیم.

گفتی از بطن تولد نافمان را با بدبختی بریدند؛ پس خوشبختی با ما دشمنی دارد.

تو گفتی باید ساخت با این بدبختی؛ شاید خوشبختی دلش به رحم آمد و به مای یتیم نگاهی هم انداخت.

ببخش جاویدمان، حرفت را زمین انداختیم و خواستیم خوشبختی را برایت بیاوریم؛ اما افسوس بدبختت کردیم.

آهای زمانه، من مردم را می‌خواهم؛ این تحفه‌ی نجس ارزانی‌ات.

ژانر اجتماعی.عاشقانه.جنایی.پلیسی تعدادصفحات:429
مهدرمان

دانلودرمان رسوخ در اعماق عشق نوشته ناشناس عاشق

کاربرانجمن کافه تک رمان

 

خلاصه:

دختری به اسم پروانه که در 12سالگی با پسر عموش عقد می کنه، دلیلیش هم فقط تصمیم ناگهانی فرنود مبنی بر رفتن به خارج برای تحصیلاته.

بعد ده سال فرنود بر می گرده اما طوری وانمود می کنه پروانه ارو نشناخته و بعد کارهایی می کنه حرصش رو در بیاره اما در خواست طلاق پروانه شوکه اش می کنه اما حرفی نمیزنه و طلاق می گیرن، پروانه به خاستگارش محسن رسولی جواب مثبت میده، یک ماه نامزد می مونن اما با شنیدن حقایقی مبنی بر داشتن زن صیغه ای محسن باعث میشه راهشو ازش جدا کنه و این موضوع رو فرنود بهش می گه.

پروانه که عشق اولش رو فراموش نکرده می خواد به سمت فرنورد برگرده اما عذاب وجدان می گیره.

باپیدا کردن یه دربین جاسوسی توی اتاقش موضوع کمی پلیسی میشه اما فرنود و پلیس دست به سرش می کنن تا این موضوع رو پیگیری نکنه .

فرنود و پروانه برای ماه عسلشون میرن کربلا و بعد اومدنشون ازدواج می کنن

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:427


مهدرمان

دانلودرمان جدید توکا(التهاب فصل یک)نوشته شکیلا رحمانی

 

خلاصه:

اگر عاشقانه ای بین مان باشد اگر افسانه ای در کار باشد میخواهم تو پایانش باشی بی سرانجامی این قصه، نخواستن وخواستن ،تمنای بودن و نبودن را نمی خواهم تو را برای اغاز و پایان قصه زندگی ام تمنا می کنم و تو دیگری را .

تلخی های زندگی ام تمام نمی شود 

برای یک بار هم تو مرا جست وجو کن تو مرا پیدا کن،شاید مثل من احمقانه عاشق شوی  

حکایت دختری هفده ساله به نام توکا دختری آرام وپر درد 

توکادختری پشت کنکوری که به همراه پدرومادرش سرایداریک ویلا دریکی از روستاهای شماله و تو زندگی کلی مشکل داره وحوادث زیادی براش اتفاق میفته،زندگی اون درمسیر تغییر وتحولات زیادی قرار میگیره،که مسبب تمام این اتفاقات طاهاست

 

ژانر عاشقانه،ازدواج اجباری

 

تعدادصفحات:437

 


مهدرمان

دانلودرمان جدیدمرورسرنوشت  نوشته نگین کاربر

انجمن کافه تک رنات

 

خلاصه:

نا امیدی در پس نا امیدی.

ابر های تیره مدت ها بود بر روی شهر سرنوشتم حکم فرمایی می کرد

و در پس این نا امیدی هیچ امیدی نبود

تنها گذر بود از همه چیز.

تنها اجبار بود به نا خواست ها

ناخواسته ای که سرنوشتی به ارمغان آورد که آرزو نبود

رویا بود

برای من دل خسته ی گذر کرده از دنیای رویا ها.

رویایی به پهنایه آسمان آفتابی.

رویایی که شد ادامه ی سرنوشت من

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:287


مهدرمان

دانلودرمان جدید رویای خیس نوشته رقیه باقری 

کاربرانجمن کافه تک رمان

 

خلاصه:

رویا دختر شروشیطون که تودنیای کودکانه خودش غرق بود وامسال به دبیرستان میرفت که براش اتفاقات زیادی میفته ازعاشق شدن رویا که ازش بعید بود وازشکست سختی که خورد 

تنهایی تنهابود نا امیداز زندگی.که با ورود یک نفربه زندگیش 

دوباره رویایی سابق میشه زندگیش رنگ عوض میکنه

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:1190


مهدرمان

دانلودرمان جدیددرمسیر سرنوشت نوشته کیانا کاربر

انجمن کافه تک رمان

 

خلاصه:

داستان درباره ی دختریه که تو شب عروسیش با مرد مورد علاقش؛تصادف می کنه و حافظش رو از دست میده!

کسی که با رها تصادف کرده،شناسنامه دختر خودش رو میده به رها و رها هویت جدیدی پیدا می کنه.

همسر رها فکر می کنه  اون فرار کرده و ازش کینه به دل می گیره و زیاد دنبالش نمی گرده

اما بعد یک سال.

پایان خوش

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:226


مهدرمان

دانلودرمان ماه پنهان نوشته ناهید سلیمان خانی

 

خلاصه:

بخشی از رمان :

باران پاییزی سطح خیابان را چنان خیس کرده بود که عابران مجبور بودند با احتیاط قدم بردارند. مردم، سر در گریبان از سرمای فصل پاییز، برای جلوگیری از خیس شدن چتری در دست داشتند . با حرکاتی سریع راه می پیمودند و بخار دهانشان و دود اتومبیل ها ، خیابان را در مهی غلیظ فرو برده بود .

پیرنیا با دست بخار پشت شیشه را پاک کرد و از پنجره ی اتاق به بیرون نگاه کرد. شال گردن بافتنی قهوه ای رنگش رابه در گردن پیچید، نگاهی در آیینه کرد و به مادر گفت: خداحافظ.

 

ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:468


مهدرمان

دانلودرمان جدید نوروظلمت نوشته کیانا کاربر انجمن کافه تک رمان

 

خلاصه:

درباره زندگی دختریه که عاشق مردی میشه ولی اون مرد با خواهرش ازدواج می کنه و اون برای فرار از این عشق با مرد دیگری ازدواج می کنه که

ژانر عاشقانه   تعدادصفحات:246
مهدرمان

دانلود رمان ریحون نوشته سحر پیرانی کاربر

انجمن کافه تک رمان

 

خلاصه:

ریحانه از چیزهایی که در ذهن پدرش میگذرد خبر ندارد و به همین دلیل تن به ازدواج با مجتبی میدهداما در این میان ناخواسته دلباخته محتبی میشود و چاره ای جز اعتراف ندارد اما علیرضا  (پسرعمه اش) باعث میشود تا مجتبی برای بدست آوردن ریحانه عجله کند در بین این گیر و دار عاطفی اتفاقاتی رخ میدهد که مسیر زندگی ریحانه و مجتبی را تغییر میدهد

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:992


مهدرمان

دانلودرمان نازنین نوشته نیلوفر پور عباسی

 

خلاصه:

همه چی با یک تصادف ساده شروع شد! رائین و مسعود برای گیر انداختن موتورسوار مزاحم با یکی از دختران دبیرستانی تصادف میکنن! این سرآغاز عذاب وجدان رائین از مجروح کردن نازنین میشه و تمام سعیشو بکار میبره تا بتونه رضایت نازنینو جلب کنه اما رفته رفته عشق جای عذاب وجدان رو میگیره 

مقدمه:

هیچ وقت در باورم نبود که ناگهان عشق چنان قلبم رو بلرزونه که زلزله هم چنین کاری نکرده باشه.

ستاره ها رو می شمرم تا مقیاسی واسه دوست داشتنم باشه ولی بازم کم می یارم.شنیده بودم که عشق یه توقف کوتاهه میاد ومیره.ولی من با تمام وجودم می گم که عشق فقط میاد ودیگه نمی ره!اونی که می ره عشق نیست هوسه که مثل یه گلوله برف باحرارت دستهای آدم آب می شه.من به این باورم که عشق هرگز نمی میره.من بااین عشق زندگی کردم،نشستم،خندیدم،گریه کردم،وقتی تنها بودم ثانیه ها رو شمردم لحظه ها رو کشتم دقیقه ها جهنم شدوروزها بایاد تو فقط با یاد تو سپری شد ولی هرگز از عشقم کم نشد اما چه برمن گذشت فقط خدا می دونه وبس!

بعد از تو هیچ وقت تصور نکردم که یه روزی در دلم رو به روی کسی باز کنم ادم فقط یه بار عاشق می شه بقیه اش رو فقط فکر می کنه که عاشقه!

لحظه های باتو بودن بهشت بود وشاید من جهنمی رو راهی به بهشت نبود واس همینه که آرزو می کردم که ی کاش می شد لحظه ها رو پس گرفت!

ولی این آرزو انقدر بزرگ بود وهمیشه انقدر دور بود که هر چی دستامو دراز می کردم نمی تونستم بگیرمش.

دلم می خواست تمام دلهای عاشق رو قرض بگیرم تا عاشق تو باشم.ولو که این عشق واسه همیشه خاکسترم کنه!گاهی سوختن آنقدر شیرینه که نمی شه باور کنی.عشق من مثل آتیشی بود که کنار ساحل برپا کنی.نرم نرمک با باد ساحل پاگرفته بود وآروم آروم شعله گرفته وگرمم کرده بود.

هزار تا قاصدک باهم می سوزند ولی نه موندگارند ونه گرم می کنن.

اگر لازم باشه تمام عمر منتظرت می مونم حتی اگه نیایی!

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:567


مهدرمان

دانلودرمان قاصدك نوشته مهسا طایع

 

خلاصه:

مینا با زنی زندگی میکند و به او مادر میگوید که در زلزله او را نجات داده و او را از کودکی بزرگ کرده است . این دو نفر فقط هم دیگر را دارند . مادر مینا برایش گفت که او پسری دارد که در زلزله او را گم کرده و دیگر پیدایش نکرده . آنان با کار مینا روزگار میگذرانند .مینا به طور اتفاقی با خانواده ایی آشنا میشود که از او دعوت میکند معلم سر خانه دختر آنان شود ،مینا میپذیرد و به آن خانه میرود در آنجا با پسر خانواده آشنا میشود که دل به یک دیگر میسپارند ولی …………

عقربه هاي ساعت،دوازده شب را نشان می داد .مینا نگاه خسته اش را از دکتر بر گرفت و پشت به او به طرف پنجره

ایستاد ،برف کم کم شروع به باریدن کرده بود ،در حالی که بغض کرده بود با التماس گفت:

-دکتر تو رو خدا هر کاري از دستتون بر می یاد براش انجام بدین.

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:330


مهدرمان

دانلودرمان بار ديگر با اونوشته فریباقاسمی

 

خلاصه:

داستان درباره ی پسری به نام آریا هستش که به تازگی یک شکست عشقی رو تجربه کرده و به دنبال انتقام گرفتن از دخترانی است که در اطراف او هستند، برادر آریا، آراد، با پرستو یکی از هنرجویان خود… 

بخشی از رمان :

مادر پتو را از روي صورتم كنار كشيد و دلسوزانه گفت:

-پاشو عزيزم،الان يك هفته است از خونه بيرون نرفتي،هواي بيرون خيلي خوبه ،پاشو بو بيرون يه هوايي تازه كن.

پتو را روي صورتم كشيدم و ناليدم:

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات :514


مهدرمان

دانلودرمان عشق يعني همين نوشته شیرین برقعی

 

خلاصه:

داستان زندگی دختری به اسم زیباست.خانواده ی زیبا عاشق فرزند پسر بودند اما هنگام تولد زیبا برادر دو قلویش فوت می شود و همه از چشم او می بینند ، مادرش از نگهداری او سر باز میزند و برای او دایه میگیرند تا بزرگش کند ، زیبا در کنار دایه اش بزرگ می شود ، زیبا بعد از ازدواج خواهرش با برادر شوهر خواهرش آشنا می شود و به او دل می بندد اما با مخالفت خانواده روبرو می شود چرا که محمد پسر بدنامی بود ، زیبا با کمک دایه اش پنهانی با محمد عقد میکند اما….

 

آه. بر ديوار سخت سينه ام گويي

ناشناسي مشت مي كوبد

"باز كن در. اوست

باز كن در. اوست"

من به خود آهسته مي گويم؛

باز هم رويا

آن هم اين سان، تيره و درهم

بايد از داروي تلخ خواب

عاقبت بر زخم بيدار نهم مرهم

مي فشارم پلك هاي خسته را بر هم

ليك بر ديوار سخت سينه ام با خشم

ناشناسي مشت مي كوبد

"باز كن در. اوست"

دامن از آن سرزمين دور، برچيده

ناشكيبا دشت ها را در نَورديده

"باز كن در. اوست"

آسمان ها را به دنبال تو گرديده

در ره خود خسته و بي تاب

 

ياسمن ها را به بوي عشق، بوييده

بال هاي خسته اش را در تلاشي گرم

هرنسيم رهگذر با مهر بوسيده

"باز كن در. اوست

باز كن در. اوست"

اشك حسرت مي نشيند بر نگاه من

رنگ ظلمت مي دود در رنگ آه من

ليك من با خشم مي گويم؛

باز هم رويا

آن هم اين سان، تيره و درهم

بايد از داروي تلخ خواب

عاقبت بر زخم بيدار نهم مرهم

مي فشارم پلك هاي خسته را برهم

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:320


مهدرمان

دانلودرمان واپسين نگاه نوشته سمیه مهدیان

 

خلاصه:

 

زندگی دختری پر از فراز و نشیب حوادثمرگ مادرجایگزین شدن دوست مادرش به عنوان مادر کنار نیامدن با موضوع. .قبولی در دانشگاهپناه بردن به تهران به بهانه دانشگاه و….

بخشی از رمان :

براي ياد آوري روزهاي پرهيجاني كه مي خوام برات تعريف كنم و اصرار دارم تو از جزئياتش باخبر بشي نيازي به تمركز

ندارم. لحظه به لحظه ، ثانيه به ثانيه اش مثل فيلم سينمايي از جلوي پرده چشماي بهت زده ام رد مي شه. خوب گوش كن.

اوج دلهره و اضطراب من ، روز اعلام نتيجه ي كنكور پگاه بود.

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:444


مهدرمان

دانلودرمان انكارم مكن نوشته مژگان احتشامی

 

خلاصه:

متين دختر زيبايي است كه زندگي زيبايي دارد. ۳ برادر كه او را دوست دارند و همسري عاشق كه هر لحظه محبت خود را به او ابراز ميكند. تا اينكه متين در چندين جا دچار حالت غش مي شود و از هوش ميرود. به توصيه ي مادرش به دكتر ميرود و پس از انجام آزمايش مي فهمد به بيماري سرطان مبتلا شده است. حال زندگي روي ديگر خود را به متين نشان مي دهد. نامزدي كه تا ديروز ورد زبانش نام او بود بعد از فهميدن اين ماجرا با او سرد مي شود تا اينكه متين عكسهاي شوهرش و زن ديگري را در مهماني مي بيند…

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:525

 


مهدرمان

دانلود رمان جدید سرنوشت یک مردنوشته سامان

کاربر انجمن رمان فوریو

 

خلاصه:

تمام آدم ها برای هدفی به دنیا پا میزارند.

سرنوشت هریک از ما تا حدودی هم از پیش تعیین شده است ، هم در اختیار خود.

خداوند برای تک تک انسان ها راه هایی برای رستگاری پیش پایش گذاشته است.

اما. گاه حوادثی به وجود می آیند که مسیر انسان را از راه رستگاری به فرو رفتن داخل مرداب تغییر می دهند. 

 

ژانر:عاشقانه،جنایی

 

تعدادصفحات:267


مهدرمان

دانلود رمان جدید هیاهوی تنهایی نوشته مینا نصیری (mina.n)

کاربر برتر انجمن رمان فوریو 

 

خلاصه:

گاهی در جغرافیای زندگیمان آدم‌هایی راه پیدا می‌کنند که تا آن لحظه نه آنها را دیده‌ای و نه می‌شناسی.

لازم نیست در کنارش وقتی را سپری کرده باشی؛ بر حسب تصادف سایه‌هایتان در یک راستا کش آمده‌اند و قد کشیده‌اند.

و زندگی پر است از سایه‌های هم قدی که حتی به اندازه‌ی نوشیدن یک فنجان چای اوقات سپری نکرده‌اند و یک بار هم همدیگر را ملاقات نکرده‌اند.

 

ژانر :عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:344


مهدرمان

دانلودرمان سالهای بی کسی نوشته مریم جعفری

 

خلاصه:

فروغ دختر ته تغری خانواده ای سنتی است او که بسیار شیطان و شلوغ است به اصرار خانواده مجبور می شود با یکی از پسران بازاری پولدار که تمام زندگی اش تحت سلطه مادرش بوده نامزد کند اما با مرگ یکی از بستگان نامزدش به او تهمت بد قدمی می زنند و نامزدی ان ها به هم می خورد افسردگی فروغ به علت طرد شدنش شدت می گیرد و خانواده که خود را مقصر این کار می دانند شروع به محبت بیش از حد به فروغ می کنند در این حال برخورد های فروغ برادر شوهر خواهرش به نام کیانوش که جوانی بد نام ولی بسیار ثروتمند بود باعث ایجاد علاقه ای شدید بین ان ها می شود تا این که کیانوش به خواستگاری فروغ می رود.

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:599


مهدرمان

دانلودرمان بی تا نوشته مریم جعفری

 

خلاصه:

ین داستان که ادامه داستان گلهای شب بو اثر مریم جعفری است داستان زندگی زن جوانی است به نام بی تا که نامزد پسرعمه خودش بابک بوده و بابک عاشقانه بیتا را دوست داشته ولی تقدیر بازی دیگری برای زوج جوان به ارمغان میاره. بیتا در یک کنسرت موسیقی با کامران آشنا میشه و گول حرفهای او را میخوره و نامزدی خودش با بابک را بهم میزنه و برخلاف میل مادرش با کامران ازدواج میکند. ازدواجی که سیاه و تلخ بوده و حاصلش پسر کوچکی به اسم کیان است. 

بیماری کیان بعد از مرگ کامران باعث میشه که بیتا راه خطا بره و تا گردن در منجلاب تباهی فرو بره. باز هم بابک است که به نجاتش میاد و او را از کانون بیرون میکشه و سرپرستی کیان را به عهده میگیره. ولی بیتا باز هم حاضر نمیشه با بابک ازدواج کنه اینبار به خاطر خود بابک و برای گذشته تلخی که داشته. 

کیان در یک تصادف دچار مرگ مغزی میشه و بیتا کلی با خودش کلنجار میره تا راضی میشه قلب پسر کوچکش را به دختر کوچکی که از ناراحتی قلبی رنج میبره میبخشه. بعدها با پدر آن دختر ازدواج میکنه و بار دیگر قلب بابک را میشکند و اینبار نیز گرفتار آه دل شکسته بابک میشه و

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:454


مهدرمان

دانلودرمان ارثيه هاي عاطفي نوشته عشرت دوانی

 

خلاصه:

سهیلا تک دختر خانواده ای است که به دلیل ی از کشور فرار کرده اند و تنها دخترشان در ایران جا مانده

او دانشجوی سال چهارم رشته پزشکی است که اقوام و دوستان از ترس آشناییت با خانواده های ی و دردسر های آن او را تنها گذاشته اند

او نیز در یکی از اتاق های خانه ای پنج اتاقه که بیوه زنی بد اخلاق صاحب آن است ؛ زندگی میکند

بخشی از رمان:

"توي صندلي هواپيما، جا به جا مي شم، تا راحت تر بشينم، انگار كمربند ايمني رو، زيادي سفت بسته ام؛ در دهه ي چهل

ايران اير، بهترين خط هوايي ايرانه، اما براي ما، يه هواپيماي يه موتوره در نظر گرفتن، بالاخره دولت بايد صرفه جويي

بكنه، حتي به قيمت جون مسافرا!

 

ژانر:عاشقانه،اجتماعی،ی

 

تعدادصفحات:5572


مهدرمان

Downloaded by Coleman by Mehrdad Entezari

 

Summary:

 

A story of the sweetness of the white jaspers on lonely nights . a story of love and loyalty, and what once was the name of the covenant and the covenant, and today there is no trace of it, except those who laid the burden of the covenant until the last breath. The story of their love for the white chest of the office of immortality remains and the sympathy that remained in place, do not break the promise to make love in our days a story that will be tongue. Read the true story of "The Crowd of the Faith", a story that tells the rainy love of tears, and send it to each other.

 

Genre: romance

 

Number of shelves: 538

 


مهدرمان

دانلود رمان جدیدغبارسرنوشت نوشته zeynabyavarian

کاربر انجمن نگاه دانلود

 

خلاصه:

ها دختری‌ست همچو نخل زیر خاکستر. نفرت و نامردیِ مردی، تیشه به ریشه‌ی او زده و سوزانده و سوزانده؛

ولی استواری یعنی مقاومت او در این همهمه‌ی زندگی. در اوج سختی‌ها کسی می‌رسد تا دخترک را از غم برهاند؛ ولی بازگشت غریبه‌ی

آشنایی، بر زندگی او آوار می‌شود.

مقدمه:

امروز در سردترین لحظه‌ی تاریخ، بیرون آمدم از رویا، فراموش کردم هرچه که دیروز به دست آورده بودم.

خاطره‌ی روز رسیدن به مرز نیستی و حس کوچکی از خشم که گذشتم از آن به اشتباه… بیدار شدم با شمشیری از جنس انتقام.

تو در دستانم، از کف دادمت! جائی برای جبران نیست. خاطره‌ی هر چه به من شد، هر چه به تو شد، اراده‌ای برای بستن ابدی چشم

من و تو و پشت پاهای ناجوان‌مردانه… این حس حقیقی‌ست. به ضمانت چهره‌ی تو روزهای دیگر باقی خواهد ماند. من در این میان گرفتارم…

به زمان ی …


ژانر:تراژدی.عاشقانه

 

تعدادصفحات:748


مهدرمان

دانلودرمان باورم كن نازنين نوشته مهسا طایع

 

خلاصه:

شکیلا و شعیب خواهر و  برادری هستند که با مادرشان صحرا در اتاقکی در گوشه خانه شان زندگی میکنند. پدرشان بعد از عشق فراوانی که به صحرا داشته از او سیر شده و زن دیگری گرفته و با او در خانه زندگی میکند. بعد از دعوایی که صحرا با آن زن داشته جبار به او حمله میکند و او را می کشد.دادگاه جبار را به اعدام محکوم میکند و جبار بچه ها را به برادرش می سپرد. اما برادرش قصد دارد به عنوان قیم بچه ها خانه شان را بد و آنها را به پرورشگاه بفرستد تا اینکه

بخشی از رمان :

در آرزوي سر زدن آفتاب وصال شب هجران را تحمل ميكنم.بيهوده نيست كه من بي تو نميشوم و تركيب تو در نام من قاعده زبان است كه من بي تو سرگردانم و تو بي من گنگ و منم كه تو را مينوازم كه بي من چنگ خاموشي و تويي كه به من شور ميدمي كه بي تو سياهي سردم و سراب ساكتم.

 

ژانر: عاشقانع،اجتماعی

 

تعدادصفحات:374


مهدرمان

دانلودرمان شام مهتاب نوشته زهرا ناظمی

 

خلاصه:

داستان در مورد دختری به نام مهتاب که در یک خانواده ی کاملاً مذهبی و پولدار بزرگ شده، پدر خانواده معتقد که دختر نباید بیشتر از ۱۸ سال در خانه ی پدریش بماند و به دلیل تعصبی که دارد مانع از ادامه ی تحصیل دخترانش بعد از دیپلم می شود حالا مهتاب سال آخر دبیرستان است و با مخالفت پدر برای شرکت در کنکور مواجه است تنها راهی که برای او باقی می ماند ازدواج است …

 

ژانر: عاشقانه،ازدواج اجباری

 

تعدادصفحات:744


مهدرمان

دانلودرمان شبهای تنهایی نوشته نرگس عینی

 

خلاصه:

بخشی از رمان :

ساعت هشت و بیست دقیقه بامداد را نشان میداد و دقیقا بیست دقیقه از زمان آغاز اولین کلاس می گذشت . تاخیر در روز اول مهر و در اولین ترم تحصیلی براي او که همیشه و در همه کارجدي و کوشا بود نمی توانست سر فصل خوبی باشد . شروع به دویدن در سالن طویل کردو در همان حین چشم به شماره ي کلاس ها داشت تا کلاس مورد نظرش را پیدا کند . ناگهان به خاطر سرعت زیادي ک ه داشت با پسري برخورد کرد و این تصادف همراه شد با جیغ کوتاه دختر و باز شدن در سامسونت پسر . همه ي وسایل کیف به بیرون ریخته شده : یک عینک آفتابی ، یک شیشه ادکلن ، یک کراوات ، یک برس مو ، دو کتاب ، چند برگ جزوه ي درسی به اضافه ي یک دسته کلید و یک کیف پول . دختر با شرمساري شروع به جمع کردن

 

ژانر :عاشقانه

 

تعدادصفحات:647


مهدرمان

دانلودرمان باورم كن نازنين نوشته مهسا طایع

 

خلاصه:

شکیلا و شعیب خواهر و  برادری هستند که با مادرشان صحرا در اتاقکی در گوشه خانه شان زندگی میکنند. پدرشان بعد از عشق فراوانی که به صحرا داشته از او سیر شده و زن دیگری گرفته و با او در خانه زندگی میکند. بعد از دعوایی که صحرا با آن زن داشته جبار به او حمله میکند و او را می کشد.دادگاه جبار را به اعدام محکوم میکند و جبار بچه ها را به برادرش می سپرد. اما برادرش قصد دارد به عنوان قیم بچه ها خانه شان را بد و آنها را به پرورشگاه بفرستد تا اینکه

بخشی از رمان :

در آرزوي سر زدن آفتاب وصال شب هجران را تحمل ميكنم.بيهوده نيست كه من بي تو نميشوم و تركيب تو در نام من قاعده زبان است كه من بي تو سرگردانم و تو بي من گنگ و منم كه تو را مينوازم كه بي من چنگ خاموشي و تويي كه به من شور ميدمي كه بي تو سياهي سردم و سراب ساكتم.

 

ژانر: عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:374


مهدرمان

دانلودرمان مستی برای *آب* گران قیمت نوشته ناشناس

 

خلاصه:

بخشی از رمان :

شده یه روز یه تصمیمی بگیری . بهش عمل کنی و بعد بفهمی اوه چه اشتباه بزرگی کردی .

با عصبانیتی که سعی می کردم کنترلش کنم گفتم : اقای سلطانی من فقط دوماه وقت می خوام.

اقای سلطانی بدون اینکه سر بلند کنه خودش و با کاغذای روی میزش سر گرم کرد.

اینبار بلند تر گفتم : اقای سلطانی ؟

سر بلند کرد و با جدیت گفت : خانم محترم.من به شما ده روز مهلت دادم.

-:اخه اقای سلطانی توی ده روز من چطور می تونم 120 میلیون جور کنم ؟

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:566


مهدرمان

دانلودرمان جدید لبخند بزن نوشته محدثه رجبی 

کاربرانجمن کافه تک رمان

 

خلاصه:

رمان درباره پسریه که یه گذشته ی تاریک و دردناک زندگی حالش روهم سخت کردهاون یه قاتلِ حرفه ایهیه ادم بی رحم که فقط دنبال انتقامِانتقام از کسایی که خاطره های بچگیشو براش خاکستر کردن.روزای خوششو نابود کردن

و این وسط سرو کله ی دختر شادو دیوونه ای پیدا میشه که قصد داره لبخند رو رولبای پسری که سالها نخندیده زنده کنه.دختری که بینهایت عجیبه

و اتفاقایی که لحظه به لحظه ی زندگیشونو تغییر میده

 

ژانر :عاشقانه

 

تعدادصفحات:422


مهدرمان

دانلودرمان راز نهفته نوشته ناشناس بی احساس کاربرانجمن

کافه تک رمان

 

خلاصه:

دختری بدون اعتماد بنفس.

دختری که در 10سالگی اتفاقی فیلم ترسناک نگاه می کنه و می فهمه که می تونه با دیدن فیلم ترسناک اعتماد بنفس پیدا کنه .

رمان می خونه و بعد دوسال می فهمه ذهنش توانایی پردازش چند تا داستان رو همزمان داره و شروع می کنه به نوشتن.

اما با اومدن ناگهانی پرهام برادر تنها دوست صمیمیش دریا، دوباره اعتماد بنفسش رو از دست میده . 

این که پرهام روانشناس هست  برای زهره خیلی سنگین تموم میشه و همش حس می کنه زیر ذره بین پرهام هست.

پرهام خواستگاری می کنه و با شروطی روبرو می شه و .

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:505


مهدرمان

دانلودرمان جدیددل من با تو کوکه نوشته میم.مقیاسی

کاربرانجمن کافه تک رمان

 

خلاصه:

آرشام مرد مغرور و خشکی که عاشق کارمند شرکتش میشه، شبی که قرار بود به عشقش بگه دوستش داره میفهمه که بهترین و نزدیکترین دوستش با عشقش میخوان نامزد بشن، آرشام سکوت میکنه اما دست سرنوشت آرشام رو با عشقش روبه رو میکنه اما‌.

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:397


مهدرمان

دانلودرمان ساغر نوشته انسیه تاجیک

 

خلاصه:

داستان زندگی زنی بسیار زیبا و نجیب به نام ساغر است که عروس یک خانواده مرد سالار ِ نابسامان است. این خانواده یک پدر و سه فرزند پسر دارد که هر چهار مرد بسیار بسیار عیاش و خوشگذران و … هستند و اصلاً به زن بها نمی دهند. مادر خانواده، کوکب، بسیار بددهن و ناسازگار است و حسابی از عروس های بینوا کار می کشه و بهشون توهین می کنه و با نیش زبانش حسابی آزارشان می ده.

ساغر که همسر فرزند کوچک خانواده، حجت است، رنگ احترام و شوهر و خانواده و  را هرگز به خود ندیده. حجت به این بهانه که ساغر نازاست با یک زن خیابانی به نام ثریا که از او باردار است، ازدواج می کنه و ثریا را نیز به خانه خودشان میاره این رمان با همه جزئیاتش ادامه پیدا می کنه تا اینکه سر و کله عبدالله خان، برادر سیمین پیدا می شه … و با یه نگاه دل و دینش رو از دست می ده و عاشق ساغر می شه

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:913


مهدرمان

دانلودرمان جدید دوباره عاشقی نوشته میم.مقیاسی

کاربرانجمن کافه تک رمان

 

خلاصه:

آراد عاشق و شیفته ی همسرش باران هستش اما باران سر زایمانش از دنیا میره، آراد یک مرد خشن و سنگدل میشه و یکسال تمام بخاطر همسرش از بچش و خونوادش دور میشه، بعد یکسال به اصرار دوستش پیش بچش وخونوادش میره، عاشق بچش میشه و از اینکه یکسال بچشو رها کرده بود بشدت پشیمون میشه، طلوع دختر آراد پرستاری به اسم غزال داشته، بعد دوسال آراد و غزال کم کم عاشق هم میشن بعد چند ماه که غزال به خواستگاری آراد جواب مثبت میده؛ شب عروسیشون‌.

 

ژانر :عاشقانه

 

تعدادصفحات:511


مهدرمان

دانلودرمان عشق یا ثروت نوشته ثریا تقی زاده

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

یک هفته از تحویل سال جدید گذشته بود. با اینکه هنوز هوا کمی سرد بود ولی بوی تازگی و بهار را حس می کردم. چشمانم را که باز کردم دیدمهمه رختخوابها روی زمین پهن هستند، اما هیچ کس داخل اتاق نبود. با تعجب نگاهی به ساعت انداختم. ساعت هشت صبح بود، خیلی هم دیر وقت نبود ولی نمیدانم چرا همه صبح به ان زودی بیدار شده بودند. وقتی از جایم بلند شدم از پشت پنجره دیدم که سوگند مشغول شستن میوه هاست. چشمم به دو سه نوع میوه افتاد، تازه فهمیدم امروز چه خبر است و قرار است چه اتفاقی بیفتد. 

به سرعت برق، موهای پریشانم را با گیره بستم. سپس رختخوابها را جمع کردم . مثل همیشه آنها را روی هم می چیدم ولی وقتی نامرتب و کج بودنشان را دیدم، دوباره آنها را به یک طرف پرت کردم تا از اول بچینم.

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:369


مهدرمان

دانلودرمان جاي خالي دستانت نوشته زهره فصل بهار 

 

خلاصه:

دختری که در خانواده ای هستش که یه برادر داره ولی خانواده دختر دوست نداره و به خاطر همین علاقه فاصله ی زیادی بین دختر و خانواده مخصوصا برادر بزرگ پیش میاد بعد از اینکه دختر ۱۹ ساله میشه برادر متوجه اشتباهش می شه و ……

بخشی از رمان:

طبق معمول ديدم كتابخونه ام قاطي پاتي شده با عصبانيت از اتاق بيرون امدم بقيه توي هال نشسته بودن:

اي بابا صد بار گفتم به وسايل من دست نزن .يا اگرم دست مي زني بقيه چيزا رو بهم نريز فرهاد از جاش بلند شد :

بس كن.چقدر مثل اين ادمايه وسواسي دنبال يه ايراد تو اتاقت مي گردي تا بندازي گردن من بيچاره؟؟

بينم تو بلد نيستي اجازه بگيري؟؟ نميتوني سر خود كاري نكني؟؟حالا اگه من جاي تو بودم جيفت درومده بود و داد و بيداد

راه مينداختي ها!!

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:475


مهدرمان

دانلودرمان سرنوشت نوشته بیتا عطایی

 

خلاصه:

این است در سراشیب زندگی سقوط کردن ، تسلیم شدن و دم نزدن . این است عشق را شناختن ، او را جلا دادن و به جایگاه قلب نشاندن . این است تولد شادمانه خوشحال بودن و جسم را به خاک سپردن و روح را آزاد کردن و تقدیم دیگری نمودن این است سهم انسان از زندگی .

بخشی از رمان :

وقتی به خانه برگشتم با چهره عصبانی او روبرو شدم تقریبا با فریاد گفت : الان دو ساعته از خونه بیرون رفتی اصلا معلوم هست کدوم جهنم دره ای هستی . وقتی بابات به خونه برگشت باید تکلیف منو با تو روشن کنه.دلم سخت گرفت و در دل نالیدم

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:374


مهدرمان

دانلودرمان ستاره های آرزونوشته سمانه صالحی

 

خلاصه:

 

ستاره دختر یک خانواده متعصب است که با وجود تمام سخت گیری ها دل به عشق وهاب می سپارد، در این بین خانواده برای ازدواج او با رحیم پسر دایی ستاره اصرار می کنند 

تقديم به زيباترين عشق وبهترين اميد براي روزهاي بي قراري ام.

تقديم به لايق ترين انساني كه همه آرامش زندگي ام را از او مي دانم وخاطراتش راتا لحظه مرگ در قلب شكسته ام پنهان

مي كنم.

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:315


مهدرمان

دانلودرمان انتقام عشق نوشته qazal33 کاربر انجمن ایران رمان برای 

موبایل ،کامپیوتر،آندروید،تبلت ،آیفون ،آیپد


بخشی از رمان :قصه ی من قصه ی مادر بزرگاس

یکی بود یکی نبود ! اونی که بود من بودم اونی که نبود تو بودی .

24 سالمه

عروسی کردم فقط به خاطر پــول !

فقر فقر فقر لحظه لحظه های زندگیم پر شده بود از این کلمه ی چندش !

از عشقم جداش شدم فقط به خاط این کلمه که وبال گردم من و خونوادم بود !

مادرم نظافت چی بود پدرم کارگر !

همسر پولدارم فقط صرف زیباییم عاشقم شد تا من بدین وسیله این کلمه یی که 23 سال زندگیم رو نکبت کرده بود از بین ببرم .

وقتی شروع به نوشتن کردم عقد بودم میخواستم داستان زندگی و عشقم رو بگم که فرصت نشد. در این مدت اتفاقای زیادی افتاده توی این یه سال زندگیم جور دیگه ای ورق خورد

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:90

 

 

 


مهدرمان

دانلودرمان نگار لنگ دراز نوشته maah1401 کاربر انجمن نودهشتیا برای 

موبایل ،کامپیوتر،آندروید،تبلت ،آیفون ،آیپد

 

نگار دختر خیلی ساده ایه که تا قبل دانشگاه رفتنش، به لطف تربیت مادرش، به شدت پاستوریزه بار اومده.حالا تو دانشگاه چند تا دوست داره که مثل خودش ساده نیستن و هر کدوم نگار رو به سمتی میکشونهنگار سال سوم دانشگاهشه که با رضا آشنا میشه.

 بخشی از رمان :اشکال نداره حالا! خودتو ناراحت نکن،اتفاقه دیگه ،می افته! تو هم که زشتی ،دیگه بدتر! 

 دیوونه.

اصلا نمیام!

هفت در خوابگاه اشغالیتونم! خداحافظ! 

و تلفن رو قطع کرد.صحبت کردن با اشکان و محمد توی هر حالی ادمو به خنده می انداخت! دیوونه بودن خب!

محمد توی شرکت ما نبود.یعنی ادمی نبود که بتونه هر روز صبح زود بیدار شه ،پاشه بیاد سر کار.میدونست رضا بحث رعایت قوانین و مقررات کاری که بیاد وسط با هیچکس شوخی نداره،حتی با اشکان.بارها از ماها خواسته بود که حواسمون خیلی جمع کنیم . میگفت نمیخوام کارمندای دیگه هیچ وقت پیش من از شما گله کنند . 

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:531


مهدرمان

دانلودرمان هرچه باداباد نوشته MARYAMGOL کاربر انجمن ایران رمان برای 

موبایل ،کامپیوتر،آندروید،تبلت ،آیفون ،آیپد

 

 

خلاصه ی داستان : 

همه ی ما تو گذشتمون نقطه های تاریک و روشن زیادی داریم .گاهی ناگفته هایی داریم که دوست داریم بازگو کنیم اما از گفته شدنشون میترسیم.ما آدما همیشه میترسیم که داشته های با ارزشمون رو از دست بدیم و برای همین از گفتن حقایق فرار میکنیم.بی خبر از این که این نا گفته ها بالاخره یه روز باید گفته بشن و شاید اون روز خیلی دیر باشه وسرنوشت برامون روز های خوبی رو رقم نزده باشه .

 قصه ی من قصه ی همون ناگفته ها ست .ناگفته هایی که همیشه مثل یه سایه ی سیاه رو سر زندگیم بودن و من نتونستم که از این سایه ها فرار کنم تا این که .

 

بخشی از رمان :کلاهش را زیر بغلش گذاشت.هر دو دستم را میان دست هایش گرفت ، در چشم هایم خیره شد و گفت :  -من چند روز دیگه برمیگردم ! آتنا مراقب خودت باش!.  لبخندی زدم تا خیالش راحت شود .اما دلم پر از درد و ترس بود .دست هایم را فشرد :  -نگرانم آتی !هر وقت که میخوام برم نگرانتم .   ژانر عاشقانه         تعدادصفحات:170
مهدرمان

دانلودرمان زندگی قلبها  نوشته  الهه .ا.رکاربر انجمن نودهشتیا برای 

موبایل ،کامپیوتر،آندروید،تبلت ،آیفون ،آیپد

 

خلاصه ی داستان:

همیشه توزندگی یه چیزایی رو باید به خودمون ثابت کنیمـــ

عـــــــشق کــــــینه بغــــــضـــــ

ولی یادت باشه عشق وباهوس های بچگونه به بازی نگیری که بازیت میدهــ

زندگی دیگرون رو بخاطر بچگیات به دردسرنندازی که این گرداب زندگی به تو واحساس پاکت هم رحم نمی کنه وتروخشک باهم میسوزنهـــ

زندگی قلبها هم زندگی قلب من تو وماستــــ

هممون …همه ی ماها که بخوای نخوای بفهمی نفهمی زیر میزی رد کنی یا نکنی….خودتو بزنی به اون کوچه های چپ هم فایده نداره و گیرش میفتیــــ

پس سعی کنیم مااین قلبای سرکش رو بازی بدیم نه قلبها مارو

الهام داستان ماهم یه قلب داری به پاکی قلبهای من وتو ما

ولی امان ازدست خامی ونپختگی این دل که بازیش میدهــــ…

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:201


مهدرمان

دانلودرمان پاییزبلندنوشته ILoveTaylor کاربر انجمن نودهشتیا برای

موبایل ،کامپیوتر،آندروید،تبلت ،آیفون ،آیپد

 

خلاصه رمان:

 رمان در مورد دو خان است که دو ده رو جداگانه اداره میکنند ، و داستان بیشتر دور محور برادر زن یکی از خان ها رقم میخوره که عاشق برترین و زیباترین دختر ده ( ستاره ) میشه ، همه ی پسر های ده برای بدست آوردن ستاره به رقابت می پردازند ، اما از وقتی که برادر زن خان ( فرخ ) پا پیش میزاره بخاطر ارباب بودنش تمام پسرها عقب میکشند و آه حسرت رو بر دل آنها جا میگذاره. ولی همیشه میگویند دست بالا دست بسیار است. آمدن پسر جوان و جذاب به عنوان معلم ده که در اصل تک پسر دکتر ده بود ، تهدیدی میشه برای فرخ که خود رو صاحب اختیار ستاره می دونست این عشق آتشین با چاشنی زور و خودخواهی ، اتفاقات زیادی رو تو این ده رقم میزنه که خواندن اون خالی از لطف نیست. 

 

مقدمه:

 عشق معشوق را طعمه ی خویش می بیند و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید و اگر ربود با هر دو دشمنی ورزد و معشوق نیز منفور گردد.

دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است، یک ابدیت بی مرز که از جنس این عالم نیست.

عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن بینایی میدهد.

 عشق خشن است و ناپایدار، دوست داشتن لطیف است و پایدار.

 عشق طولانی و متلاطم است، دوست داشتن آرام و استوار و سرشار از نجابت. (دکتر علی شریعتی)

( خداوندا . به هرکس که دوست می داری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است 

و به هرکس که بیشتر دوست می داری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است **)

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:642


مهدرمان

دانلودرمان فکر هدیه  نوشته نازنین 87 کاربر انجمن نودهشتیا

برای موبایل ،کامپیوتر،آندرویدتبلت ،آیفون ،آیپد

 

بخشی از رمان :وقتی چمدان صورتی رنگ هدیه رو توی صندوق ماشینم میذاشتم هنوز مردد و هراسون کنار در حیاط ایستاده بود نگاهش کردم اما عمدا نگاهشو از من می ید از حرص و عصبانیت تمام تنم می لرزید دستام یخ زده بود و نمی تونستم سوییچ ماشین رو جا بزنم . بابا که کنارم نشست هدیه هم جرات کرد تا روی صندلی عقب بشینه . خودش خوب می دونست چقدر عصبانی ام ،قبلا بهش گفته بودم ،گفته بودم حق نداره برگرده شیراز اما اون عمدا شیراز رو برای تحصیل انتخاب کرد .

بابا دستور داد : بریم فرودگاه!

 راه افتادم . با حرص ناخن می جویدم و هر از گاهی از توی آینه نگاهم به هدیه می افتاد . موهاش که "نیلیا" می گفت "انگوری " رنگ ِ از یکطرف کج شده بود و چشای میشی رنگشو پوشونده بود و هاله ی قشنگی روی گونه و بینی کوچکش انداخته بود که خیلی خوشگلش می کرد . لبهاش گاهی ت می خورد شاید زیر لب ذکر می گفت اما من فقط عصبانی بودم دلم می خواست برای اخرین بار باهاش خلوت کنم تا حرفای دلمو بهش بزنم حرفایی که همش از سر ناراحتی و خشم بود.

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:166


مهدرمان

دانلودرمان جدید این زن دیوانه است (جلد دوم خورشید همیشه گرم نیست)

نوشته  a.farsi ( آفتاب ) کاربرانجمن نویسا

 

خلاصه:

این زن دیوانه است روایت متفاوت زندگی مردی ست به نام یزدان که روانپزشک است و با مرگ ناپدری اش وارد ماجرایی سخت و عجیب از زندگی اش می شود.جایی که باید میان عشق و عدالت یکی را انتخاب کند و این انتخاب سخت ترین تصمیم زندگی اش است وقتی که خودش در مرکز آن قرار دارد

 

ژانر : عاشقانه 

 

تعدادصفحات:700

 


مهدرمان

دانلود رمان جدیدانعکاس یک قصاص نوشته NAZ-BANOW کاربر

انجمن نگاه دانلود

 

خلاصه:

زخم‌هایی را که مرهم ندارند چه باید کرد؟ اگر از آسمان بارانِ آتش بارید و زندگی آرام نازنین را شعله‌ور کرد

و میلادش را سوزاند؛ اگر به دنبال مقصری به اسم سارا می‌گردد، باید تمام روزهای شیرین گذشته را از یاد ببرد و اگر انس‌ گرفته‌شده‌ی چیچک

زندگی‌اش است، با آروین‌های زندگی‌اش چه باید کرد…

با ما همراه باشید.

داستان یک زندگی آشفته….

 

مقدمه:

من به انتقام دلخوشم

انتقام گونه‌های تر،

آه‌های داغ،

به انتقام چشم‌های زل،

دست‌های باز،

من به انتقام دلخوشم و فکر می‌کنم؛

به گوش، به دست، به دل.

انتظار یک سلام،

لمس یک نگاه،

و حس خوب.

من به انتقام از انتظار فکر می‌کنم!

به کنج سقف فکر می‌کنم که روزنه‌ایست

بین من و تو،

به بالشتم که عاشقانه 

اشک‌های خسته‌ام را پاک کرد.

من به این قلم که فکر می‌کنم،

چه خون دل که خورده است،

چه صبرها که کرده است،

چه واژه‌ها که لیز خورده‌اند از کفش،

به واژه‌ها که فکر می‌کنم

به کنج کنج این اتاق،

به ذره ذره‌ی هوا فکر می‌کنم!

به انتظار فکر می‌کنم…!

 

ژانر: عاشقانه.تراژدی

 

تعدادصفحات:385


مهدرمان

دانلودرمان مرهم تنهایی نوشته Nastaran hamzeh

کاربر انجمن رمان فوریو

 

خلاصه:

گلبرگ، زن مطلقه ای که با دخترش به تنهایی زندگی می کند. ماجرا از نقل مکان گلبرگ شروع می شود و تعویض مدرسه ی نوال. در پی این نقل مکان اتفاقاتی برای نوال میفتد که گلبرگ را وادار به پیگیری این اتفاقات می کند.

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:614


مهدرمان

دانلودرمان جدیدرقص پروانه ها نوشته موناامین سرشت (مونا_67)

 

خلاصه:

ابریشم توانا، بعد از گذر از بحران از دست دادن مادرش که خیلی هم بهش وابسته بوده، به مردی علاقه مند میشه که نقطه ی گنگی توی گذشته اش وجود داره. باید دید ابریشم چه طور قراره با این مسئله رو به رو بشه.

بخشی از رمان:

آخرین خرما رو داخل ظرف چیدم و سلفون رو روش کشیدم. نگاهی هم به دیس حلوایی که با تمام

حس دلتنگی ام پخته بودم، انداختم. اولین سالی بود که مامان رو کنارم نداشتم. یک سال گذشته بود از

تمام اون روزهایی که حتی فکر کردن بهش هم حالم رو دوباره به هم می ریخت. با یادآوری

روزهایی که برام مثل عذابی دردناک گذشته بود، بؽض تلخم رو بلعیدم و به سمت اتاق رفتم.

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:527


مهدرمان

دانلودرمان جدیدتو رویای منی نوشته موناامین سرشت (مونا_67)

 

خلاصه:

تا حالا شده یک شب خوابی عجیب و غیر معمولی ببینید؟ چه کار کردید؟ دنبال تعبیرش بودین یا از کنارش بی اهمیت رد شدید؟

حالا اگر اون خواب، با شکل های مختلف، شب های بعد هم تکرار بشه، باز هم از کنارش راحت رد میشید؟ 

اگه یه آدم خاص رو تو اون رویا ببینید و بعد از مدت ها به دیدنش عادت کنید چی؟

بیشتر توضیح ندم دیگه! هوم؟ ببینید البرز داستان با این وضعیت چه طور کنار اومد! اصلاً تونست کنار بیاد؟

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:215


مهدرمان

دانلودرمان قلب هاي شكسته نوشته مهين كيخسروي

خلاصه:

داستان درباره ی دختری به اسم شیرینه که در جشن عروسی دختر عمویش با سروش پسردایی دختر عمویش آشنا می شود.مادر سروش اصرار داره که سروش با دختر خاله اش ازدواج کند ولی سروش به او علاقه ای ندارد .بالاخره با پا فشاری های سروش مادرش تسلیم میشود و شیرین و سروش نامزد می شوند اما…….

بخشی از رمان:

اواخر ارديبهشت ماه بود،خورشيد براي رسيدن به وسط آسمان تقلا ميكرد و شيرين تقلاي خود را براي بيدار شدن.تا

اينكه بالاخره بر خواب چيره شد لحافش را كنار زد و كمي چشمهايش را ماليد،صداي مادر را شنيد كه ميگفت:

_شيرين!شيرين من دارم ميري بيمارستان،يكي از همكارام مرخصيه،ممكنه امروز دير بيايم با من كاري نداري؟

_نه مادر!فقط اينكه امروز ناهار چي درست كنم؟!

_هرچي كه خودت دوست داري.راستي فكرات و درمورد حسين هم بكن؛من رفتم خداحافظ.

حسين خواستگار شيرين بود كه پاش را توي يك كفش كرده بود و الا و بلا دختر خاله شيرين و ميخوام ولي ميمنت حاضر نبود دخترش را به اين زوديها به خانه بخت بفرستد ولي با اين حال هر خواستگاري كه براي دخترش مي آمد ازاو ميخواست كه خودش تصميم بگيرد.

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:282


مهدرمان

دانلودرمان جدیدویار نوشته دریا دلنواز

 

خلاصه:

درمورد زندگی دختری به اسم ساغره که دوتابرادربزرگترداره،پدرومادرمتعصبی داره،خودش دخترشیطون وکودک درون فعالی داره دوست وهمکاربرادرش ازش خواستگاری میکنه،عطایه پسرمذهبی امانه خشکه مقدس باقلبی مملو ازعشق ومهربونی باهم ازدواج میکنند و.

 

مقدمه

- متولّد شُدم .

چند دقیقه پیش . متولد شدم . می دونم هیچ دیکتاتوری براش اهمیتی نداره که کیکِ تولّدِ من چقدر بزرگِ یا کوچکِ .

می دونم هیچ باکره ای با تصورِ دردِ زایمانِ من درد نمیکشه حتی خیلی خوب می دونم آدم ها چقدر از درخت ها دور شدن تو این چند سال که من وارد دنیا شدم .

می دونم هیچ کس تو ویِتنام به من فکر نکردهِ اما من به همه جنگ ها فکر کردم .

من به همه ی اسکلت های آزمایشگاهی با دقت نگاه کردم . حتی چند بار دستم و بُریدم و لذّت بردم . من از درد کشیدت لذّت بردم .

چند دقیقه پیش . زمین سنگین تر شد . به اندازه ی پاشنه ی 19 ساله ی همه کفش های زنونه ای که تا امروز ، به گودیِ کمــرم اضافه کردند . !

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:922


مهدرمان

دانلودرمان چشمهاي بارانی نوشته فهیمه سلیمانی

 

خلاصه:

داستان درباره ی دختری به اسم پونه هستش که  با مادر و خواهرش پامچال در فقر و نکبت زندگی میکند مادرش هر بار به امید یافتن پشتوانه محکم با مردی ازدواج میکند ولی هر بار با شکست مواجه میشود تا اینکه….

 

بخشی از رمان:

دختر درلباسی سرتاسر سفید روبروی پنجره ایستاد. آسمان هنوز روشن بود اما فضای داخل اتاق تاریک .ازتاریکی اتاق دلش گرفت. به دورتادور اتاق نگریست.چقدرخالی بود!آنقدرخالی وتاریک که باز دلش گرفت.

اشک درچشمانش حلقه زد. دوروزی بودکه دفترخاطراتش رو می خواند. ازهمان ابتدا تاهمین دیروز. خسته بود، آنقدرخسته بودکه دیگرسرش هم بر روی بدنش سنگینی می کرد. چندروزی بود که نخوابیده بودوچشمانش تاب مقاومت نداشتند وپلکهای سنگینش اصرار به پائین آمدن داشتند. دوست داشت برای همیشه چشمهایش را روی هم می گذاشت ودیگر هیچگاه آن را باز نمی کرد. باید به همه این سختیها وروزهای کسل کننده ویکنواخت پایان می داد. زندگی دیگر برایش ارزش ماندن نداشت . از کنار پنجره دورشد

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:608


مهدرمان

دانلودرمان بر بال ققنوس نوشته فخر السادات مهاجری (نیروانا)

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

 

نسیم ملایم پاییزی در بین برگها می پیچید و تکانی محسوس به انها می داد. برگهای پاییزی مثل همیشه می دانستند که پاییز فصل رفتن است، فصل زرد، سرخ و قهوه ای شدن و افتادن از درختان است. آنها می دانستند که رفتن حکمی همگانی است و آنها در این طبیعت زیبا، سوار بر ارابه ی پاییز و بر جریان ملایم باد می رفتند که جای خود را در بهار بعد به برگهای تازه تر بسپارند.

روی زمین انباشته از این برگها بود و تو می دانستی هنگام سحر رفتگر پیر تمامی این برگها را از روی زمین خواهد رُفت. زیبا بودند و خشک. آنها تمامی شادابی و طراوت خود را به گذر زمان هدیه داده بودند.

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:209


مهدرمان

دانلودرمان حسرت دیدار تو نوشته مریم جعفری

 

خلاصه:

 

سالار از زمانی که پانزده ساله بود و پدرش مرد، شد سرپرست مادر و خواهر و برادرش؛ ولی خواهرش در اثر بیماری و بی پولی خانواده فوت کرد و از ان زمان سالار به خودش قول داد که همه ی سعیشو برای راحتی مادر و برادرش که ده سال ازش کوچک تر بود بکنه. این قول پابرجا بود تا زمانی که با دختر نابینایی به نام کیمیا آشنا شد و هر دو برادر شدند عاشق کیمیا. حالا سالار مونده و قولش و

تو بزرگترين سوالي 

که امروز بي جوابست

مثل خورشيد مثل دريا

روشني وبا صراحت

تو صميميت آبي

براي شستن جراحت

 

تو را از صداي قلبم

لحظه به لحظه شنيدم

تو را حس کردم در نبضم 

من تو را نفس کشيدم 

غائب هميشه حاضر

تو را بايد از که پرسيد؟

تو را بايد با چه سنجيد؟

 

ژانر :عاشقانه

 

تعدادصفحات:312


مهدرمان

دانلود رمان  جدید همنشین صخره ها مهلا توانا(رویای من )

کاربر انجمن نگاه دانلود

 

خلاصه:

زندگی ممکن است تلخ باشد، تلخ‌تر از زهر! فقط کافیست یک معجزه رخ دهد‌‌،

همان معجزه برای شیرین‌ شدن کافی است. قصه‌ی ما هم ممکن است تلخ باشد، برخلاف روتین این روز‌ها؛

اما حادثه‌ها همیشه تلخ نیستند، حادثه می‌تواند یک معجزه باشد. 

آرام، دختر قصه قدرت تکلمش را از دست داده و بنا به دلایلی با خانواده‌ی عمویش زندگی می‌کند؛ اما مجبور می‌شود آن‌جا را هم ترک کند. غافل از این‌که چه خطر‌هایی او را تهدید می‌کند، تصمیم به فرار می‌گیرد و… 

همنشین می‌شوم با صخره‌ها، با انسان‌هایی از جنس سنگ، سخت و محکم.

و چه بیهوده است تلاش‌های دریا که خود را به صخره‌ها می‌کوبد برای نرم‌کردنشان.

مقدمه:

همنشین می‌شوم با صخره‌ها، با قلب‌هایی از جنس سنگ، سخت و محکم؛ خالی از احساس مثل صخره‌های

قطبی که همیشه یخ زده‌اند. هم‌چون کوه‌هایی که هیچ‌گاه نمی‌ریزند و در میان قلب‌هایی از جنس صخره، سخت

و محکم، دختریاست ازجنس دریا، پاک و زلال. دست تقدیرش رقم خورده که میان صخره‌ها اسیر باشد تا بر صورتش

سیلی بزنند. نامهربانی‌های صخره، از لطافت دریا چیزی کم نمی‌کند و او همیشه با قلب بزرگ و دریایی‌اش به زندگی

ادامه می‌دهد. 

 

ژانر:عاشقانه.اجتماعی.درام

 

تعدادصفحات:294


مهدرمان

دانلودرمان شیدایی نوشته فهیمه رحیمی

 

خلاصه:

داستان زندگی دختر جوانی به نام تارا است که بسیار نجیب و معصوم بوده و عاشق شخصی به نام حکمت میشه. ولی بازی تقدیر باعث میشه که او در لج و لجبازی با حکمت با فرد ثروتمندی به نام عماد آهنچی ازدواج کنه. عماد قبلاً ازدواج کرده بوده و به تارا میگه که چون بچه دار نمیشده همسرش ازش جدا شده. تارا بعدها متوجه میشه که عماد بهش دروغ گفته بوده و حتی ۲ تا فرزند زیبا هم از همسر خارجیش داره ولی فقط برای اینکه بتونه سهم الارث پدری را به نام خودش بکنه و به چنگ بیاره به ایران میاد و با تارا ازدواج میکنه!!! خلاصه که تارا از عماد جدا میشه و ضربه خیلی سختی میخوره و.

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:569


مهدرمان

دانلودرمان وسوسه شیطان نوشته مریم معجونی

 

خلاصه:

داستان درباره ی دختری به اسم مانی هستش که قلب وی با صداقت و پاکدامنی عجین شده است. او دختری محکم و استوار است که در مقابل تندبادهای زمان درهم نمی شکند بلکه حوادث روزگار او را مصمم تر از قبل به مبارزه با ناملایمات دعوت می کند. اما دست سرنوشت او را ناخوداگاه در سیری می کشاند که باید بزرگ ترین تصمیم زندگی اش را بگیرد تصمیمی که زندگی اش را دگرگون خواهد ساخت. اما در این میان گرفتار طوفانی ویرانگر می شود که…….

 

زانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:427


مهدرمان

دانلودرمان دیدارتلخ نوشته مهسا طایع

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

امواج ملایم و دلپذیر آ ب سیـ ـنه زلال دریاچه رابه نرمی نـ ـوازشکرانه ای می لازاند، ونسیم عاشقانه ترین زمزمه هایش را در گوش برگ های تازه رسته درختان جنگل تکرار می کند وخورشید این سلطان آ سمان که تنش از گرمی عشق می درخشد، پیکر سوزنده اش را در آغـ ـوش وسوسه انگیز دریاچه رها می سازد .

‏و تازه از سفر برگشته که بازخانه اش رادر آ شوب صحبت های کسل کننده و تکراری می بیند، دلش از این همه تیرگی که بین فرزندانش سیاهی افکنده به تنگ آمده است. هر باری که به سفر می رود آ رزو می کند، کاش با لبخند دلنشین پسرانش مواجه گردد وغم سال های از دست رفته را ازسربار کند. اما در خانه ‏او سال هاست که عشق ودوستی در غباری از کینه ونفرت رنگ باخته است.

‏از همان هنگام که پدر برای او عروسی بر گزید وبه حرف های جوان پر شورش اعتنا یی فکرد، قلبش شکست و غنچه آمالش پژمرد.

 

ژانر:ازدواج اجباری،عاشقانه

 

تعدادصفحات:433


مهدرمان

دانلودرمان جدیدآقای بادیگارد نوشتن یهدا رضایی(یگانه)

کاربرانجمن کافه تک رمان

 

خلاصه:

دختری زخم خورده که بعد از تجربه ی اولین شکست عشقیش وتحمل سختی هایی که به دنبال داره اینبار پا به یک عشق نهی شده می ذاره

عشقی ممنوعه که باعث تحمل سختی های بسیاری میشه،سختی هایی که شاید از یک عشق یک طرفه نشات بگیره

مقدمه:

سالها‌،ماهها وروزهاست از نبودنت می گذرداین روزها کمترخاطراتت به ذهن خسته ام هجوم می آورند بااینکه نامردی های مردانه ات نقش بسته به روی روح وقلب زنگار بسته ام اما فراموشت کرده ام.

من مردی را دارم که وقتی نامم را صدا می زند کیلو کیلو قند در دلم آب می کنند.

من مردی را دارم که نگاه که به چشمانم می دوزد غرق می شوم در خوشبختی بی حد وحصر اهدایی اش.

من مردی را دارم که مردانگی را در حقم تمام کرده وتمام نامردی های تورا از روح وقلبم شسته.

من این روزها به اندازه ی تمام عمرم خوشحالم.

اسمم داره یادم می ره چون تو صدام نمی کنی

حالا که عاشقت شدم تو اعتنا نمی کنی

دلتنگ تر می شم ولی نشنیده می گیری منو

هنوز همه حال تورو ازمن فقط می پرسنو

با این که با من نیستی دیوونه می شم از غمت

اصلا نمی خوام بشنوم که اشتباه گرفتمت

داشتن تو کوتاه بود اما همونم کم نبود

گذشته بودم ازهمه هیچکس به غیرتو نبود

حقیقت ومیدونی وازم دفاع نمی کنی

کنار تومی میرم وتو اعتنا نمی کنی 

مردم تورو از چشم من امشب تماشا می کنن

فردا غریبه ها منو پیش تو پیدا می کنن

کاش اتفاقی رد بشی از کوچه های دلخوری 

به روم نیارم که چقدر می خوام که از پیشم نری

هربار با شنیدن صدای تو آروم شدم

حتی واسه ی رفتنت پیش همه محکوم شدم

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:575


مهدرمان

دانلودرمان اسیر تقدیر عشق نوشته نادیا کلانی 

 

خلاصه:

“آرش” و “غزاله” از کودکی در روستایی در شمال با هم بزرگ شدهاند و به یکدیگر علاقهمند هستند. طی اتفاقاتی آن دو با یکدیگر ازدواج میکنند و برای ادامهی تحصیل به تهران میآیند. آرش در دانشگاه با دختری به نام “سوسن” آشنا میشود و با وجود همسر و فرزند در دام او گرفتار میشود و به

بخشی از رمان:

بهشهر،جاده ی«التپه»

باوجود آن که تابستان تازه آغاز شده بود،اما به نظر می رسید که چلۀ تابستان است،آن هم تابستانی نمناک و شرجی.هوا آنقدر شرجی بود که نفس کشیدن را مشکل می ساخت.آرش با بدنی خیس از عرق،وزن بدنش را به چوب دستی چوپانیش منتقل کرده بود و با چهره ای درهم کشیده به آسمان ابری و گرفته نگاه می کرد.رطوبت گرم و سنگین،با احساس بیهودگی تو کاملا هماهنگی داشت.

دو ساعتی مانده به ظهر نسیمی شروع به وزیدن نمود.از نوازش باد ملایم بر گونه اش لذت می برد،هرچند نسیم خنکای زیادی نداشت اما جای امیدواری بود.رفته رفته آسمان تیره تر می شد.ابرهایی از طرف مغرب،تیره و دودی رنگ،فصای آسمان را دربر می گرفتند وهمراه با آن برقی در آسمان ظاهر می شد و سپس غرشی در فضا می پیچید،صدای کوبش آن بالای سر جنگل به طور منظم و شاداب می ترکید.

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:406


مهدرمان

دانلودرمان عشق آمدنی بودنوشته فاطمه زاهدی

 

خلاصه:

داستان درباره ی دختر و پسری است که عاشق هم میشوند و قرار ازدواج با هم رو میذارند اما این وسط پدر دختر با این کار بسیار مخالف است.دختر به همراه برادرش به مقابله با پدر می پردازد و پدر هم خانه رو ترک میکنه و با همسر صیغه ایش زندگی میکنه .در این گیر و دار تمام اموال خودش رو میه و به همراه همسرش به انگلیس میره ولی….

بخشی ازرمان:

صداي ملايم و نامحسوس برخورد قطره هاي باران كه با سرانگشت لطيف خود شيشۀ پنجره اتاق سارا را نوازش مي داد . باعث شد او به آرامي چشم بگشايد .سارا لحظاتي چند گيج و منگ بود ؛ اصلاً نمي دانست كجاست و در چه زمان از روز و شب به سر مي برد .

ديري نپاييد كه چشمان سارا به عقربه هاي ساعت روميزي افتاد . چشمان او فرمان را به مغزش برد و بي درنگ ساعت هفت صبح است . هفت صبح هيجدهمين روز از پاييز . اين بار چشمش به پنجره افتاد . از لاي پردۀ نيمه بسته آسمان ابري را ديد و سپس قطره هاي باران را ؛ نخستين باران پاييزي آن سال . موجي از شادي سراپايش را فرا گرفت . او كه عاشق بي قرار فصل پاييز بود و آن را زيباترين فصل سال ، حتي زيباتر از بهار ، مي پنداشت . 

 

ژانرعاشقانه

 

تعدادصفحات:387


مهدرمان

دانلودرمان قلب های آسمانی نوشته محبت دار آفرین

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

زمستان امسال زود از راه رسیده بود، پولک های سفیدو سبک برف چه زیبا زمین را حریرگونه پوشش میدادند. هیچ روشنایی، حتی کورسوی هیچ ستاره ای دراین شب سرد نورش را به زمین هدیه نداده بود، تنها نور ضعیفی که از چراغ تیر خیابان می تابید حیاط خانه رادر گستره ی قلمروی خود قرار داده بود. دست های درختان سیب و آلبالو همانند مادرشان زمین، آغوش باز کرده بودند تا برفها را با مهربانی دربر گیرند. ماهی های قرمز از شدت سرما به اعماق حوض یخ زده پناه برده بودند.

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:380


مهدرمان

دانلودرمان اولین روز جوانی نوشته نوشین توفیقی

 

خلاصه:

این داستان، ماجرای دختری است که از مادربزرگ پدرش تنفر بسیار دارد و همین امر سبب میشود خانواده را ترک کند. اما ……….

بخشی از رمان:

خون بینی اش بند نمی آمد.صورتش پر از خراشهایی شده بود که در جنگ تن به تن چندین دقیقه پیش با مادرش ایجاد شده بودند.و حالا بی بی داشت با پارچه هایی که مرطوب بودند تمیزشان میکرد.گاهی هم صدایش را میشنید که با عباراتی مثل الهی بمیرم.وای ننه نه نه رولمی برایش دلسوزی میکرد.از این کلمه متنفر بود.هر وقت دیگری هم که بی بی آنرا بکار برده بود به او اخم کرد و بعد اگر هم توانسته بود یواشکی یک هیش و یا دهاتی را هم در ملامتش بکار برده بودچی میشد کرد او را باید مثل دستی که شکسته و وبال گردن شده بود تحمل کرد. اما . به او چه که تحمل کند 

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:486


مهدرمان

دانلودرمان جدیدمن تکرار نمی شوم نوشته M_alizadehbirjandi

کاربر انجمن نگاه دانلود

 

خلاصه:

سرنوشت همان جمع و تفریق خاطرات است، همان لحظه‌هایی که دلمان می‌خواهد کمش کنیم و یا شاید هم ضرب که زیاد شود و ماندگار بماند.

این هم یک سرنوشت است. درست از جایی که خاطره فکر می‌کند در اوج خوشبختی‌ست و حقیقت زندگی به رویش لبخند زده، تلخی‌ها شروع به رشد می‌کنند و ریشه‌اش همه‌‌ی زندگی‌اش را در هم می‌تند؛ اما صبر، عشق می‌رویاند و لبخند.

 

ژانر:عاشقانه، تراژدی

 

تعدادصفحات:512


مهدرمان

دانلودرمان جدیدمن به عشق و جزا محکومم نوشته دختران من

کاربر انجمن نگاه دانلود

 

خلاصه:

یلدا تو دوران دبیرستان تو اوج شادابی و طراوت عاشق یه مرده سیاه‌پوش میشه، دختری که حالا دیپلم گرفته و منتظر خواستگار زودتر از موعدشه، دم در ایستاده که متوجه‌ی مرد سیاه‌پوش وسط پذیرایی خونه‌شون میشه و…

شروع هر زندگی شروع یه رمان تازه‌ست.

یلدای ما با تمام خامی‌ها و بی‌تجربگی وارد زندگی میشه. عاشق، خسته، دل‌بسته.

بیاید ببینیم یه زن چطور توی سال‌ها پخته و باتجربه میشه.

 

ژانر :عاشقانه

 

تعدادصفحات:412


مهدرمان

دانلودرمان معجزه عشق نوشته هستی فضائلی فر

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

از وقتی چشم باز کردم و خودم را شناختم، سایه سنگین تجمّل همراه با زندگی ام بود. سختی ها برایم معنایی نداشت. هیچ وقت نتوانسته بودم زندگی بدون ماشین، موبایل، خانه ی چهارصد متری و تابستان بدون مسافرت را درک کنم. آنقدر در خوشی و آسایش به سر برده بودم که همچون بید لرزانی، توانایی مقاومت در برابر نسیمی را نداشتم، اما زندگی همیشه بر وفق مراد نیست. خیلی چیزها در دنیا با پول قابل مقایسه نیستند. عشق یکی از آنهاست.

داستان زندگی من داستان پر فراز و نشیبی است که بر خلاف همه از نشیب آغاز شد و بعد بر فراز قد علم کرد.

من «هستی صادقی» در یک خانواده ی کاملاً مرفه به دنیا آمدم.

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:333


مهدرمان

دانلود رمان جدید که روزی دل خسته خواهد شد نوشته سحربانو۶۹

کاربر انجمن نگاه دانلود

نویسنده رمانهای گلشیفته،پرستش،غم نبودنت

 

خلاصه:

قصه از اون‌جایی شروع میشه که بهمن یه دل نه صددل عاشق میشه

و میره خواستگاری تک دختر پیر و معتمد شهر کوچیک قصه‌ی ما. حاج‌اسدالله هم که مرد مهربون و بی‌ادعایی بوده،

قبول می‌کنه و اون دوتا شیرینی‌خورده‌ی هم میشن؛ ولی مشکل از اون‌جا شروع میشه که حاجی نمی‌دونه

بهمن یه راز بزرگ رو از اون‌ها مخفی کرده.

 

ژانر:عاشقانه،جنایی

 

تعدادصفحات:549


مهدرمان

دانلودرمان راه بی بازگشت نوشته احسان عظیمی سجادی

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

هر دو لنگه ی در باز بود , اما او آنقدر آشفته و سراسیمه بود که متوجه باز بودن آنها نشد

از محوطه حیاط گذشت. با همان بهت و سرخوردگی از درگاه ورودی ساختمان که درهای آنجا هم گشوده بود گذشت.

خانه سوت و کور بود. به این سکوت هم توجهی نکرد. آمده بود که از حال پدربزرگش خبری بگیرد. چیز تازه ای در خانه بود , اما آن را در نیافت: درهای باز ساختمان نفلی خانه بوی رنگ تازه می داد.

پشت در انتهای راهرو ایستاد. با انگشت سبابه چند باری به در چوبی زد.

_اجازه هست پدربزرگ؟ اجازه دارم در را باز کنم؟!

هیچ صدایی از درون اتاق به گوش نمی آمد. حتی از بخاری هیزمی که گاه هم چوب های تر هم چوب های خشک با سر و صدا در آن می سوخت.

دستگیره ی در را که از بی توجهی نقاش آغشته به رنگ رها شده بود , در دست گرفت.

 

ژانر:عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:634


مهدرمان

دانلودرمان بامداد سرنوشت نوشته نسرین بنایی

 

خلاصه:

 

داستان درباره ی دختری به اسم کتی هستش که به همراه پدر و مادرش در آلمان زندگی میکند. پدر و مادری که سالها پیش به دلیل ازدواج خودسرانه از خانواده طرد شده اند و در خارج زندگی میکنند. روزی خبردار میشوند عزیز – مادر بزرگ پدری کتی- در بستر بیماری است. پدر کتی به سرعت مقدمات سفرشان به ایران را فراهم میکند. سفری که سرآغاز زندگی جدیدی برای خانواده است. آبستن عشق ، تنفر ، زندگی و مرگ…

 

بخشی از رمان:

پدربزرگم سرشناس بود.در بازار يك حاج صادق ميگفتند صد تا از دهانشان بيرون ميريخت روي اسمش قسم ميخوردند وهمه دست بوسش بودند.پولش از پارو بالا مي رفت .بي حد داشت و بي حساب خرج ميكرد.به گفته ي پدرم هر مراسم مذهبي كه در سال بود در خانه ي حاج صادق باز بود و خانه از جمعيت پر ميشد.غذاي مفصلي پخت ميكرد و لقب غلام ابا عبدا.را گرفته بود.گاهي وقتها هم فقط خرج ميداد و جمعيت دو پشته قابلمه به دست جلوي در باغ جمع ميشدند.پدرم ميگفت ظرفها را برادرم مسعود ميگرفت و بمن ميداد و من بايد به آشپز ميسپردم. او هم پر از برنج ميكرد و به يك ملاقه فسنجان را با روغن حيواني روي آن ميريخت آخر آقاجون فسنجان را شاه خورشت ها ميدانست و خلاصه در آخر من يك نصفه نان سنگك رويش ميگذاشتم و باز به مسعود ميدادم.حسابي شلوغ ميشد.دعوا ميكردند.


ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:502


مهدرمان

دانلودرمان جدید چشم ها نوشته نیلوفر قائمی فر

 

خلاصه:

آلا مدل معروف در طی تصادفی که با سردار پسر طلا ساز معروف شهر دارد تمام زیبایی خود را از دست میدهد، به جبران تقاص زیبایی اش طبق قانون تقاضای ازدواج با سردار را دارد اما

بخشی ازرمان:

روی صندلی ننویی نشسته بودم و آروم آروم تش میدادم و به ساعت نگاه کردم.ساعت هفته، دور تا دورم پر از طرح هامِ،پر از پارچه، پر از مانکن هایی که لباسای نیمه کاره تنشونه.

به دوربینم نگاه کردم.کنار لپ تاپه،هنوز اوستا نشدم،به خودم نهیب زدم:به همه ثابت می کنم که موفقیت هام تموم نمیشن حتی اگه مثل قبل همین"آلا" نباشم.

دست رو صورتم گذاشتم،روبند روی صورتمه.تموم آینه های خونه پوشیده است.وقتی "سردار"خونه نیست،باز هم اون روبند رو صورتمه.همه جا.به خاطر اون یا دیگران نیست به خاطر خودمه.

یه بار دایی گفت :« رفته بودم برای معاینه پروستات،نمیتونستم اجازه بدم که دکتر معاینه ام کنه، خجالت می‌کشیدم.آخرم پاشدم اومدم»

 

ژانر: عاشقانه، اجتماعی، همخونه ای

 

تعدادصفحات:490


مهدرمان

دانلودرمان داغ گناه نوشته فریده نجفی (مشیری)

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

در خیابان خلوت باغ به سویی که مرد غول پیکر اشاره می کرد به راه افتادم. از دور عمارتی باشکوه در میان درختان سر به فلک کشیده در نظرم نشست.باد پائیزی آرام وهم آلود در لابه لای شاخ و برگ درختان می پیچید و تنها صدای خش خش برگها سکوت آزاردهنده را در هم می شکست. قدهایم به سختی پیش می رفت دلهره عجیبی داشتم از اینکه یکه و تنها پا به آن مکان گذاشته ام خود را ملامت می کردم.-اگر ساکنین خانه از دادن آگهی نیت سویی داشته باشند اگر خطری در کمین باشد.

 

ژانر:عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:458


مهدرمان

دانلود رمان اشراف زاده نوشته نسرین قدیری(کافی)

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

شاه پری شاد وراضی از خلوتی مسیر ونبودن مزاحم ،در حالی که قلبش به شدت می طپید با قدم های بلند وسریع جلو می رفت وتمنا تقریبا دوان دوان اورا دنبال می کرد

نواي دلنشين و گوشنواز والس دانوب آبي اشتراوس، در سراسر تالار طنين انداخته بود. شاه پري مثل هميشه بر جايگاه خود بالاي تالار نشسته بود و شاهد رقص زيباي زوج جواني بود كه به سبكي حركت قوها روي آب، بر روي سنگهاي سفيد و مرمرين تالار مشغول حركت و جست و خيز بودند. لباس بلند و آبي رنگي به تن داشت كه سراسر آن با مرواريد و سنگهاي براق سفيد، تزيين شده بود. گيسوانش را پشت سرش جمع كرده و با سنجاق الماس نشان بزرگي مهار كرده بود. گيسواني كه زماني چشم هر بيننده اي را خيره مي كرد و دهان همه را به تحسين مي گشود. مثل هميشه راست و استوار وسط مبل بزرگ و اشرافيش نشسته بود. او هرگز به تكيه دادن و لميدن عادت نداشت. 


ژانر:عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:460


مهدرمان

دانلودرمان سرمه نوشته ناهيد سليمانخاني (منتظري)

 

خلاصه:

داستان عشق گرم و سوزان دختري به نام سرمه و پسرعمه او، امير ميباشد كه حوادث ساده و گاه پيچيده خانوادگي به همراه پيمانشكني امير، باعث جدايي اين دو ميشود. رازي براي پيمان شكني امير وجود دارد كه مانند بختك بر قلب سرمه سنگيني ميكند.

بخشی از رمان:

با هزار دردسر یک صندلی خالی در پشت ستونِ پهنی در انتهای سالن پیدا کردم و نشستم.از آنجا ورودی مسافران پیدا بود. تابلوی نمایشگر اطاعت پرواز هم در سمت راستم قرار داشت.با آنکه میدانستم کسی به استقبال او نمی آید، عینک دودی پهنی زده بودم تا شناخته نشوم. چشمم به ورودی بود و دلم زیر و رو میشد. هواسرد بود، اما انگار همه بخاری های موجود در سلولهای بدنم به طور ناگهانی از زیر پوستم بیرون زده بود که داشتم شُرشُر عرق میریختم. دلواپسی موهومی به دلم چنگ میزد و حال خودم را نمی فهمیدم. سردر نمی آوردم سرخوشم یا دلتنگ! شاید از تصمیم ناگهانی خود غافلگیر شده بودم که پس از سالها آزار یکهو دلم هوای دیدنش را کرده بود. تا تلفن همراهم زنگ زد در کیفم را باز کردم و دکمه خاموش ار فشار دادم، 

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:703


مهدرمان

دانلود رمان عشق و هوس نوشته ثریا منصور بیگی

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

سونیا با صدای ارام مادرش از خواب بیدار و بعد از خواندن نماز صبح و خوردن صبحانه به قصد رفتن به کلاس طراحی از خانه خارج شد صدای خش خش برگهایی که سونیا روی انها راه میرفت و نوای دلنشین باران و رعد و برق سکوت کوچه را در هم میشکت کوچه ای عریض و طویل با ساختمانهای بزرگ فضای سبزی که روبروی منزلشان احداث میشد کوچه را دلنشین مینمود سونیا در کوچه به پیش میرفت که ناگهان صدای بوق اتومبیلی از پشت ارمشش را بر هم ریخت به عقب برگشت نگاهش در نگاه راننده ان اتومبیل که لبخند مرموزی بر لب داشت گره خورد پسری با اندام لاغر و قدی بلند با چشمانی ابی و موهایی بور واز اتومبیل پیاده شد سلام کرد و گفت:سلام سونیا بیا سوار شو میرسونمت سونیا با تعجب پرسید:جنابعالی رو بجا نمی ارم.

 

ژانر:عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:431


مهدرمان

دانلود رمان جدید که روزی دل خسته خواهد شد نوشته سحربانو۶۹

کاربر انجمن نگاه دانلود

نویسنده رمانهای گلشیفته،پرستش،غم نبودنت

 

خلاصه:

قصه از اون‌جایی شروع میشه که بهمن یه دل نه صددل عاشق میشه

و میره خواستگاری تک دختر پیر و معتمد شهر کوچیک قصه‌ی ما. حاج‌اسدالله هم که مرد مهربون و بی‌ادعایی بوده،قبول می‌کنه و اون دوتا شیرینی‌خورده‌ی هم میشن؛ ولی مشکل از اون‌جا شروع میشه که حاجی نمی‌دونه بهمن یه راز بزرگ رو از اون‌ها مخفی کرده.

 

ژانر:عاشقانه،جنایی

 

تعدادصفحات:549


مهدرمان

دانلودرمان جدید تندباد نوشته بهاره شریفی

نویسنده رمانهای * تپش مع: نشر شقایق * بگذار عاشقانه بگویم )دوجلدی

خلاصه:

بخشی از رمان:

 

مردم هر روز می میرن. امروز صبح آقای کمالی مرد. شاید تا من برگردم دفنش کرده باشن.صبح که ازخونه زدم بیرون فهمیدم. دیشب تا صبح کابوس دیدم. لعنتی. از این عطر تلخ بدم میاد. بدم میاد. بدم میاد.

پ.ن: باید دیگه از روی این نیمکت بلند شم. در ورودی درست اون ور خیابونه. شیش تا اتوبوس تا حالارد شده.اولین روزیه که دارم می رم دانشگاه. کلاسم احتمالا دیر بشه و من دارم از اضطراب می میرم.

شلوغی راهرو ها و دانشجوهای ترم اولی با برگه های انتخاب واحد به دست صحنه تکراری اوایل هر ترم بود. نسیم و ستاره از همان لحظه انتخاب واحد با هم آشنا شده بودند و بر طبق اصل نانوشتنی دانشجوهای ترم اول همیشه دوست دارند با یک نفر دیگر این طرف و ان طرف بروند تا تعداد گم شدن ها به حد اقل برسد. نسیم نگاهی به بلوک مقابلش کرد.

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:188

 


مهدرمان

دانلودرمان معجزه احساس نوشته رضا فیض الهی

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

 

بهتر است خودم را معرفی کنم.نامم احمد است بنده ای سراپا تقصیر که این سرنوشت را در کارنامه ی زندگی ام هرگز به این سبک و سیاق نمیخواستم.یادم هست از زمانی که قادر به درک و شنیدن حرفهای آدمی شدم یک چیز بیشتر از همه مدام روحم را آزار میداد.ماجرای دعوای مفصل پدر و مادرم که تمامی نداشت و احساس وصف آن با خمیر مایه ی جنجال و آشوب که از شدت داد و فریادشان در و پنجره ها میلرزید و صحنه ی واقعا لطیفی بود!

این پر طلایی عشق در هر دلی باشد چشمه ی خداست چه با کمال دل شلیک شود چه از چشمان پر از اشک که دلهای تشنه را سیراب کند و این اتش بازی چشم و دل معجزه می آفریند.

 

ژانر:عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:330


مهدرمان

دانلودرمان مروارید نوشته رکسانا حسینی

 

خلاصه:

بخشی از رمان :

خاطراتم را که ورق میزنم سنگینی آوای کلمات و سکوتی را که در اطرافم موج میزند به هق هق گریه هایی میکشاند که هرگز آن روزها را فراموش نخواهم کرد.روزهای تلخی که جوهره و اساس جوانی ام را که همچون یک باغستان سبز و با طراوت بود با جسارت تمام سیلاب ویرانی را بر روی آن جاری کرد و نام زیبای جوانی را از روزگار من محو نمود.هر از چند گاهی زبانم به کفر آلوده میشد و بزرگترین و والاترین قدرت مافوق یعنی خداوند مهربان را بازخواست میکردم.اما وقتی بر روی سجاده ی آبی رنگم مینشستم و دستانم را به دعا بالا میبردم با جاری شدن اشکهایم که از دل پاک و بی غل و غشم نشات میگرفت از بزرگی خداوند و عظمتش شرمسار میشدم و از او طلب مغفرت میکردم

 

ژانر:عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:489


مهدرمان

دانلودرمان درد من و تو نوشته زهره قوی بال

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

 

اتومبیل آلبالویی طبق معمول هر هفته پس از ساعتی گشت و گذار در خیابان های شلوغ شهر در کوچه مورد نظر توقف کرد.اما نه مثل همیشه و نه در جای همیشگی این بار به طور ناگهانی و در وسط کوچه در حالی که ده جفت چشم غمگین و ناراحت به آن خیره شده بود.این دفعه علاوه بر او راننده هم پیاده شد و به دنبال آن سر و صدای بچه ها بلند شد.سر و صدایی که محتوای آن پرخاش و سرزنش بود.به خاطر توپ فوتبال بی ارزشی که چندان قیمتی نداشت.اما برای آنها تنها وسیله با ارزشی بود که برای بازی داشتند.حالا با شنیدن صدای ترکیدن آن قلبشان جریحه دار شده بود و بیچاره فرد مقصر،زیرا نگاه هیچ یک از دوستانش با او مهربان نبود.آنها گفتند: "این همه زحمت کشیدیم و پول جمع کردیم،دیدی آخرش چه شد.حتی یک هفته هم با آن بازی نکردیم.همه ی تقصیر تو بود،علی."علی با شرمندگی گفت: "ببخشید،بخدا ماشین را ندیدم."

 

ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:292


مهدرمان

دانلود رمان جدید فندق نوشته مهراجهانگیری کاربرانجمن نویسا

 

خلاصه:

فندق رمانی است از سرگذشت دختری بنام سوزان که پدر و مادرش را در زلزله ویرانگر بم از دست داده است و در ده سالگی توسط عموی بزرگ که خانه و کاشانه در کشور فرانسه دارد به امانت نزد خانواده ای از اقوام دور مادری در مازندان سپرده می شود.

خانواده ای کوچک که تنها یک پسر دارند و به سوزان عشق می ورزند و او را دختر خود می دانند اما چند سال بعد.

"فندق"

داستانی پر از هیجانات عاشقانه در کنار شیطنت های دختر زیبا و بازیگوش داستان و پستی و بلندیهای یک سرگذشت دیگر به همراه غمها و شادیهایش به قلم (مهرا) تقدیم به دوستان عالیقدرم.

دنیایی مملو از عشق و آرامش در کانون گرم خانواده برایتان آرزومندم.

 

ژانر: عاشقانه

تعدادصفحاتک285
مهدرمان

دانلود رمان جدید سرنوشت مرا بازی داد نوشته  The unborn

کاربر انجمن نگاه دانلود

 

خلاصه:

 

مریم و سوگند، مادر و دختری هستند که هر دو بازیچه‌ی دست سرنوشت شده‌اند. سوگند درگیر یک پرونده‌ی قتل می‌شود که سرنوشتش را تغییر می‌دهد. مریم نیز به همین واسطه گمشده‌اش را پیدا می‌کند و…

 

سخنی با خواننده:

دوستان عزیز، شاید با خودتون بگید که این رمان یه موضوع تکراری‌ داره؛ اما این ایده مال خودمه و از جایی کپی نشده؛ اگر هم برحسب اتفاق چنین موضوعی پیدا کردید، بدونید که قصد و غرضی در کار نبوده و نیست.

اما در عین حال بهتون قول میدم که این رمان، متفاوته. شاید در ظاهر فکر کنید تکراریه؛ اما نه!

شما قراره اتفاقات عجیبی رو پشت سر بذارید؛ برای فهمیدن و پی بردن به این حرف، با من همراه باشید.

این رمان، یکی از شاهکارهای زندگیِ منه!

امیدوارم برای شما هم بهترین خاطره‌ها رو بسازه.

 

ژانر:پلیسی، عاشقانه، اجتماعی   تعدادصفحات:345
مهدرمان

دانلودرمان خاطره ماندگارنوشته هانیه پور علیخان

خلاصه:

اطره تک فرزند خانواده بدیع دانشجوی رشته حقوق است.

در دوران تحصیل با حمید آشنا میشه و به رغم اختلاف فرهنگی در خانواده به عقد او در میاد و در این حال اولین خواسته حمید از او، با حجاب شدن، آن هم از نوع چادر است. اما شرط خانواده خاطره فقط این است که اجازه دهند تا دخترشان به تحصیل ادامه دهد.از طرفی حاج زرگر،…………

 

بخشی از رمان:

پوشه،خودکار و دیگر مدارک را داخل کیف چرمی ام گذاشتم و سریع آن را به دستم گرفتم و از دادگاه بیرون آمدم.

هنوز از پله های دادگاه عدالت پایین نیامده بودم که نگاهم در نگاه حاج زرگرگره خورد.نمیتوانستم تصور کنم مردی که روزگاری از او حساب میبردم ،چنینملتمسانه به من نگاه کند.هیچ حس انتقام جویانه ای نسبت به حاج زرگرنداشتم،ولی سنگینی نگاهش آزارم میداد.

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:442


مهدرمان

دانلودرمان روژیانوشته روح انگیز جاسمی

 

خلاصه:

داستان درباره ی دختری کرد به اسم روژیاس که در کودکی پدرش رو از دست داده و همراه مادر و دو خواهرش در خانه ی پاورخان زندگی میکند.و با کمک پاور خان به دبیرستان میرود و در سال اخر دبیرستان با فردی به نام داور اشنا میشود که….

بخشی از رمان:

روژیا ،افسرده و پریشان حال در واگویی خاطرات سال های گذشته ، چنان در خود فرو رفته بود که انگار هم اکنون در آن دوران قرار دارد. شیرین و پریا به همراه مادرشان -صفیّه- در سکوتی محض. به نقل خاطره های شنیدنی روژیا گوش می دادند آن ها که پس از گذشت سال ها به روژیا برخورده بودند او را بر خلاف گذشته زنی افسرده غمگین و دل مرده می دیدند. در چهره ی زیبای روژیا از آن شور و نشاط و سرزندگی اثری باقی نمانده بود چهره اش تکیده و رنجور و آثار پریشانی در چشمان درشتش موج می زد. شیرین به هر جمله ی روژیا با کنجکاوی خاصی گوش میکرد دلش می خواست جزء جزء حوادث آن سال ها را بشنود.می خواست از سرنوشت قمر, قشنگ,ننه قمر,سیما و دختر هایش و به خصوص می خواست از سرنوشت خود روژیا و این که چه عواملی باعث این وضعیت غیر عادی او شده است اطلاع یابد.

 

ژانر عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:341

 


مهدرمان

دانلودرمان عشق من خداحافظ نوشته مریم دولت آبادی 

 

خلاصه:

بخشی از رمان :

نیلرفرانی زیبا و پاک، آشنا و مأنوس با واژه ای به نام عشق،در حأل گذار از دوران کودکی بودند که چشم هایشان بر روی دنیا یی زیبا و پاک گشوده شد. سحر دخترک 9 ‏ساله ، با موهای طلائی که همچون خرمنی بر روی هم انباشه شده بود و چشمانی به رنگ آبی که خداوند هستی برهاله ای سپید آن را نقش زده بود، بر روی هم یک فرشته آسمانی را در مُخیله پسرک تداعی می کرد. پدرش شاهرخ در یک نمایشگاه اتومبیل مشغول به کار بود و نیلوفر مادرش زنی مهربان و خانه دار. اما . 

‏امید دوران راهنمائی را پشت سد می گذاشت. بلند تقامت بود و باریک اندام و با موهائی مشکی. پدر و مادرش قریب به سالی بود که با یکدیگر متارکه کرده بودند و او در دنیا یی از ابها مات رها شده بود آرزو نیز در آن هنگام که مادر را از دست داده شیرخواره بود. 

‏پسرک وجود سحر را اینگونه برای خویش معنا می کرد. 

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:284


مهدرمان

دانلودرمان ‌جنون ساحل نوشته زهره

 

خلاصه:

بخشی از رمان :

تازه از بیرون آمده بودم. شلوغی خیابان و سردردی که چند روزی ادامه پیدا کرده بود حسابی حالم را گرفته بود. بی حوصله کلیدم را از کیفم در آوردم و به در انداختم وارد شدم. حیاط بزرگ و پر از دار و درختی که هر روز من را با زیباییش سرگرم می کرد. امروز دیگر برایم جلوه نداشت. خسته به خانه وارد شدم.مثل همیشه مامان مشغول دوخت و دوز بود. به اتاقش سرک کشیدم و گفتم:"سلام"

سرش را بلند کرد. از پشت شیشه ی عنیکش نکاهی کرد و گفت: "علیک سلام، چقدر دیر کردی؟! داشتم نگران می شدم." 

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:363


مهدرمان

رمان تب خزان نوشته پروین دروگر

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

 

بهار تازه قدمهای شکوفایش را بر شهر نهاده بود. زندگی جان تازه ای را برای مردم به ارمغان آورده بود. البرز با تمامی عظمتش ماند عروسی، هنوز لباس سپید زمستانی را بر تن داشت و به طرز شگرفی خودنمایی می کرد و جویبارهای روانی را در سینه ستبر خود جاری کرده بود. تابش زرین فام خورشید که از شرق تابیدن گرفته بود، شیپور زندگی می نواخت و با تشعشع انوار خود بر قله کوه، عروس سفید پوش را به بزم عاشقانه ای دیگر دعوت می کرد. در دامنه این کوه فراگستر شهری بزرگ و زیبا همانند نگینی می درخشید. با فرارسیدن بامدادی دیگر زندگی جریان یافته بود. باصدای زنگ ساعت شماطه دار، کامیاب از خواب پرید. زیر چشمی نگاهی از پنجره به بیرون انداخت صبح شده بود، اما او هنوز احساس رخوت و سستی می کرد تا پاسی از شب گذشته مشغول تمام کردن یکی از آثار نقاشی اش بود.

 

ژانر:عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:440


مهدرمان

دانلودرمان جدید تندباد نوشته بهاره شریفی

نویسنده رمانهای * تپش مع: نشر شقایق * بگذار عاشقانه بگویم )دوجلدی

خلاصه:

بخشی از رمان:

 مردم هر روز می میرن. امروز صبح آقای کمالی مرد. شاید تا من برگردم دفنش کرده باشن.صبح که ازخونه زدم بیرون فهمیدم. دیشب تا صبح کابوس دیدم. لعنتی. از این عطر تلخ بدم میاد. بدم میاد. بدم میاد.

پ.ن: باید دیگه از روی این نیمکت بلند شم. در ورودی درست اون ور خیابونه. شیش تا اتوبوس تا حالارد شده.اولین روزیه که دارم می رم دانشگاه. کلاسم احتمالا دیر بشه و من دارم از اضطراب می میرم.

شلوغی راهرو ها و دانشجوهای ترم اولی با برگه های انتخاب واحد به دست صحنه تکراری اوایل هر ترم بود. نسیم و ستاره از همان لحظه انتخاب واحد با هم آشنا شده بودند و بر طبق اصل نانوشتنی دانشجوهای ترم اول همیشه دوست دارند با یک نفر دیگر این طرف و ان طرف بروند تا تعداد گم شدن ها به حد اقل برسد. نسیم نگاهی به بلوک مقابلش کرد.

 

ژانر عاشقانه

 

تعدادصفحات:188

 


مهدرمان

دانلودرمان جدید فانوسی برای شب نوشته panteasa

 

خلاصه:

داستان زندگی دختری نوزده ساله به نام پروازه که پس از هشت سال و با تجربه ی یه رابطه ی تلخ به ایران بر میگرده و به طرزی غیر قابل پیش بینی دل بسته ی کسی می شه که کل زندگیشو متحول می کنه اما بروز مشکلات و حوادثی باعث دور شدن این دو می شه. تا این که پس از سه سال پرواز عشق قدیمیشو تو یه شرایط غیر قابل باور و درحادثه ای عجیب مجددا ملاقات می کنه و همه ی باورش فرو میریزه و

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:572


مهدرمان

دانلودرمان مستانه عشق نوشته مریم جعفری 

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

 

چنان حسرت گذشته را میخویم که گویی صد سال قبل،پشت سرشان گذاشته ام.تابستان‌ها تنگ غروب،مادر برادر دوازده ساله‌ام را مجبور میکرد زمین داغ را که آفتاب تا قلبشان را سوزنده بود آب پاشی کند.آنوقت یکی‌ از فرش‌های اتاق را روی ترس پهن میکرد،سماور قدیمی‌ را آتش میکرد و یکی‌ دو تا از پشتی‌‌های ترکمن را به نرده و دیوار تکیه میداد.چه حال و هوایی داشت.بوی خاک داغ نم زده،بوی خورشت قورمه سبزی مادر و بوی گلاب خانجان که آماده نماز خواندن میشد.چه لذتی داشت.و صدای سه تار همسایه مان که میگفتند از وقتی‌ که زنش مرده،مجنون شده،چه لذتی داشت.کتاب جلوی رویم باز بود اما گوشم متوجه سه تار.درس که نمیخندم.کتاب بهانه‌ای بود برای در رفتن از زیر کار.اگر درس خوان بودم که دو سه تا تجدیدی ردیف نمیکردم.هنوز هم وقتی‌ به انگشتر عقیق یادگار پدرم نگاه می‌کنم،یاد تک تک روز ها،ساعت‌ها و لحظات با او بودن می‌‌افتم.من تنها دختر خانواده بودم و عزیز پدر،آنقدر که بهزاد حسادت میکرد و میکوشید

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:391


مهدرمان

دانلود رمان خاک غریب نوشته فریده شجاعی

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

وقتی از در شرکت بیرون آمدم، حالم به قدری بد بود که نزدیک بود نقش زمین شوم. آن قدر دویدم که مغزم دستور ایستادن داد ، زیرا تپش دیوانه وار قلبم هشدار میداد اگر لحظه ای دیگر نأیستم ، خونی که با فشار وارد آن میشود رگ و پی اش را پاره خواهد کرد. ایستادم و در حالی که به سختی نفس نفس می زدم ، دستم را روی قلبم گذاشتم ، تا مبادا سینه ام را بشکافد و بیرون بیفتد ، با هر نفس گویی تیغی به ریه هایم می کشیدند گلویم به قدری خشک شده بود که صدای خس خس وحشتناکی از ورود و خروج هوا به گوشم میرسید، در عوض سر تا پایم خیس عرق شده بود و از آن حرارت بیرون میزد.

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:758


مهدرمان

دانلود رمان عشق ماندگارنوشته فائزه عطاریان

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم،به ساعت نگاه کردم عقربه ها ساعت هفت را نشان می دادند.با عجله از روی تخت بلند شدم و یکراست به حمام رفتم.فشار آب،خواب از سرم پراند،چند دقیقه بعد حوله را به موهایم پیچیدم و از حمام بیرون آمدم.موهایم را خشک کردم.در حال لباس پوشیدن صدای سولماز را شنیدم که گفت:

- سایه زود باش،ساعت هفت ونیم شد.کیفم را برداشتم و از اتاقم بیرون آمدم.از پله ها که پایین رفتم،سولماز را دیدم که شیر می خورد،با صدای بلند سلام کردم و گفتم:

- حالا دیگه کارت به جایی رسیده که تنهایی شیر می خوری. 

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:480


مهدرمان

دانلودرمان میخواهمت نوشته فریماه جعفری

 

خلاصه:

ماجرای دو دانشجوی هنر که از همان اولین دیدار با یکدیگر به مشکل بر می خورن و دعوا درگیری هاشون راه جدیدی در زندگی براشون باز می کنه

 

بخشی از رمان:

باران همانندِ شلاق روی صورتش تازیانه می زد.

سوگند با تمامِ سرعتی که داشت به سمتِ درِ دانشگاه می دوید!

"وای عجب غلطی کردم ماشین نیاوردما.خیسِ آب شدم"

صدای جیغ مانندی او را متوقف کرد و به عقب برگشت.

-سوگند.چرا شبیهِ موش آب کشیده شدی؟

شانه ایی بالا انداخت و با حالتِ زاری نگاهِ نارگل کرد

-چه می دونم بابا.گفتم اولِ مهرِ هوا بوی خوب میده ماشین نیارم،از کجا می دونستم

قرارِ خداوندِ مهربون از آسمون شلنگ بگیره رومون!

نارگل خندید و سوگند رو به زیرِ چترش هدایت کرد

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:631


مهدرمان

دانلودرمان سکوت حقیقت نوشته فاطمه حمیدی

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

هوای قبرستان سرد و بارانی بود.صدای زجه ی مادری که فرزندش را به خاک گور

می سپرد رعشه به اعصابم می انداخت. باد پاییزی با شدت بیشتری وزید و

قطرات باران به صورتم برخورد می کردند. بار دیگر صدای زجه ی زن بلند شد،نام فرزندش را صدا می زد.دست عمو روی شانه ام نشست: «هانا جان منتظر می مونم تا فاتحه ای برای پدر و مادرت بفرستی و بیای»

_«ممنون که هستین عمو جان.»

 

ژانر:عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:327


مهدرمان

دانلود رمان جند برگ از یلدا(جلداول)نوشته حوری.ا.م

 

خلاصه:

یک عشق پاک دوطرفه.یک سوء تفاهم.یک جدایی دردناک.یک زندگی پوچ.یک عــــــــــــشـــــق ممنـــــــوعــــه.عاقبت چیست؟!شاید خداهم جوابی برایش ندارد.

مقدمه: "هرطرف آیاتی ازخوشحالیست. زین میان جای تو تنها خالیست." چشمم که به این تیکه شعرِ پرمعنی روی دیوار بلوطیِ گوشه ترین جای قهوه خونه افتاد،  شاید برای بار میلیاردیُم چشمام پراز آب شد.تودلم گفتم:حقا که سیمین بهبانی راست گفته.هرجا میرم و هرقدمی که برمیدارم،زمزمه های عاشقانه و خنده های ریزودرشت توگوشم پروخالی میشه. یلدای من دیگه تونیستی که باخنده های عسلیت و گریه های پاکِت منو بغل کنی و بگی:پشتم هستی دیگه آقابزرگ ؟پیشم میمونی دیگه طاها جونم؟ چقدر سخته زندگی کردن بی تو،ولی بایادتو.چقدر طولانی شده یلدا!یازده ساله که ندارمت.پس کِی میام پیشت؟کی میشه به آرزوی هرروزم برسم؟چقدر تکراری شده روزام.روزایی که هرروزش، رأس ساعت ۷بعدازظهر،همون قهوه خونه و جای همیشگی میشینم و به یاد تو چای دارچین سفارش میدم. افسوس که ازتو فقط چند برگ مونده.چند برگی که تو آخرین روز زندگیت ، رسیدنت به آرامش مطلق ،ازخودت به جا گذاشتی.روزی که روح من برای همیشه مُرد و تنها خواستم شد وصال به تو که هنوزهم ممکن نشده.     ژانر:عاشقانه،غمگین     تعدادصفحات:89
مهدرمان

دانلودرمان سروین نوشته بیتا فرخی

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

نگاهی به پشت سر می‌کنم. نه، منظورم آن روزهایی است که سال‌ها از گذرشان گذشته. و تمامی آن بچه‌هایی را می‌بینم که شور و شوق جوانی به هرکاری، چه درست و چه غلط وادارشان می‌کرد. آنجا، عشق با نگاه آغاز می‌شد و ریشه می‌یافت. عشقی که فقط معنای خواستن نداشت می‌رفت تا یکی شدن، با هم شدن. چقدر زندگی ما آدم‌ها مثل درخت‌هاست؛ یکی سرخم می‌کند نمی‌ایستد و یکی می‌ایستد و می‌شود "سروین"!

در میان ان کوچه ها مثل خیلی از کوچه های دیگر محله ای بود با تمامی خوبی ها و بدی هایش که دختر و پسر با هم بزرگ می شدند و هر کدام شخصیتی می یافتند مخصوص به خود.

و این ادم های بزرگ شده نتیجه ی تمامی ان خوبی ها و بدی های دوران کودکی اند که امروز برای خود شاید کسی شده اند یا حتی نشده اند اما هر چه هست از همان کوچه پس کوچه ها اغاز شده تا به امروز

هرگز پدرش را ان گونه کلافه وپریشان ندیده بود.بی صبرانه ثانیه های مع چراغ قرمز را می شمردنمی دانست چرا ان فرمان ایست اجباری طولانی تر از همیشه به نظرش می رسید.

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:722


مهدرمان

دانلودرمان در انتظار شهرزاد نوشته رویا سیناپور

 

خلاصه:

داستان درباره ی پسری است به اسم قاسم که با برادر و مادرش زندگی میکند .و مادرش در نزد یک دکتر زندگی میکند .دکتر صاحب یه دختره که قاسم رو از کودکی مسخره میکند  تا اینکه با بزرگتر شدن قاسم نظر دختر دکتر عوض و عاشق قاسم میشود اما…….

بخشی از رمان:

عشق درد انسان را درمان می کند.آیا عشق را باید دریافت کرد یا آن را بخشید؟

اه.ادراک افسردگی خاطرم برای اطرافیانم دشوار است.

غمی بزرگ در بطن وجودم باعث شد که دست به قلم ببرم و با دل خون، راز پنهانم را روی صفحات سپید کاغذ بیاورم.

 

در دل سیاهی شب فقط یک روزنه امید می بینم.خداوندا،با تمام گناهانی کهمرتکب شده ام باز تمنای بخشش دارم.یاری ده تا فردا به آرزوی چندین ساله امبرسم.فردا،فردای من است.روز رسیدن به عشق،عشق شهرزاد.

ثانیه های این شب یلدا را که طولانی ترین شب سال است،می شمارم تا سپیدهبزند.تحمل لحظه های دشوار این شب را به جان ودل می خرم،تنها در انتظارشهرزاد.

خدایا پس کی صبح می شود؟

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:304


مهدرمان

دانلودرمان شوکران عشق نوشته پروانه طاهری

 

خلاصه:

داستان درباره ی پسری به اسم رضاهستش که علاقه زیادی به ادامه تحصیل داشت ولی پدرش این اجازه رو بهش نداد و به اجبار پدر ومادرش تن به ازدواج با دختر عوش می ده ولی هردو به هم علاقه زیادی نداشته اند و همین باعث میشه که رضا در دوران پیری عاشق بشه و اونم عاشق یه دختر خیلی جوون ……

بخشی از رمان:

از دحام فرود گاه کلافه کننده بود ،برای اخرین بار از پشت شیشه نگاهش کرد، بغض راه گلویش را بست و چشمهایش پر از اشک شدند ،پانیذ دور می شد و او گرمی اشک را روی گونه های خود حس می کرد. دقایقی پیش برای اخرین بار التماس کرده بود :(پانی ! هنوزم دیر نشده ….) اما پانیذ انگشت روی لبش گذاشته و او را به سکوت دعوت کرده بود .

امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟

نوش دارویی بعد مرگ سهراب امدی

سنگدل این زودترمی خواستی حالاچرا؟

عمر مارا محلت امروزو فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا؟

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟

اسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند

در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا ؟

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر

این سفر راه قیامت می روی تنها چرا ؟

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:360


مهدرمان

دانلودرمان رازی در کوچه ها نوشته فریبا وفی

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

عَبو دارد می میرد. مثل یک پیرمرد نه، مثل یک تمساح می میرد. پلک هایش مثل گَل خشک سنگین شده اند. به زحمت بلند شان می کند و نصفه نیمه دنیا را می بیند. مردمک ها لیز و رنگ برگشته اند. پیرمرد دیگر نمی تواند به چیزی زل بزند حتی به من.

عبو با زل زدن حکومت می کرد. زبان الکن می شد. راه رفتن مختل. خون جمع می شد توی صورت. گناه مثل علف خودرو از دلت بیرون می زد. اعتراف می کرد تا از سوزن نگاه در امان بمانی. به تلافی آن خیره خیره دیدن بود که ماهرخ به چیزی نگاه نمی کرد ختی به من.

یک روز عبو جوش آورد. می خواست دیده شوندو ماهرخ عادت نگاه کردن از سرش افتاده بود. وسط آشپزخانه به پهلو دراز کشیده بود. سرش را گذاشته بود روی بازویش و ول شده بود

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:152


مهدرمان

دانلودرمان باتو ولی تنها نوشته نسرین ثامنی

 

خلاصه:

 

می خوام از آیینه ها دل بکنم اما دل نمیذاره

راه بیافتم دل به دریا بزنم اما دل نمیذاره

یه صدای آشنا تو گوش من

میگه آیینه را بشکن برو

میگه تا کی میخوای عاشق بمونی

به کسی که بسته پرهای تو رو

راه بیفت غربت وپشت سر بگذار

کوله بار خستگی را بر ندار

راه بیفت که جاده ها منتظرند

روبه شهر روشنی روبه بهار

می خوام از آیینه ها دل بکنم اما دل نمیذاره

راه بیفتم دل به دریا بزنم اما دل نمیذاره

 

هانیه باخشم کارت عروسی رابه گوشه ی میز پرتاب کرد/ازروی صندلی برخاست ومقابلنجره رفت.قطرات درشت باران ازروی شیشه سر میخوردوفرو می ریخت.چقدردلش می خواست فریاد بکشدوخشم خود رابیرون بریزد امافقط به آرامی گریست.درآن دقایق تلخ گریه تنها وسیله ای بود که روح نا آرامش راتسکین می داد.

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:233


مهدرمان

دانلودرمان امشب با عشق تو می میرم نوشته محمود پولایی

 

خلاصه بخشی از رمان:

مرد جوان که ۲۸ سال سن بیشتر نداشت مچ دست چپ خودش را بالا اورد و به ساعتش نگاهی کرد و آهسته زیر لب گفت:

_ ۵/۹ صبح!

چند لحظه دیگر به ابتدا میدان شوش می رسید، هوا بسیار گرم و نفس گیر بود در این موقع روز که اوایل مرداد ماه بود مردم بی توجه به گرمای طاقت فرسای هوا به کار و روند روزمره زندگی مشغول اند سمت چپ خیابان منتهی به میدان، مرد مسنی که روی چرخ دستی مقداری خربزه ورامین ریخته بود و در حالی که عرق می ریخت و آن را هل می داد و گاه گاهی فریاد می زد:

_ خربزه های ورامین، خربزه های شیرین!

ژانر:عاشقانه تعدادصفحات:293
مهدرمان

دانلودرمان اعتراف عشق نوشته محنا عزیزی

 

خلاصه:

 

عسل دختری 18ساله که پدرش را به تازگی از دست داده است، پدری که فقط به فکر کار و مال وثروت بوده وعلاقه ی پریسا مادر عسل را که عاشقانه اورا دوست داشته درنظر نمی گرفته، وحالا تنها کاری که کرده این که ثروتش را به اسم عسل کرده است که دراین میان عمو وعمه عسل از این موضوع ناراحت به نظر می رسند.عسل و پریسا

مقدمه 

 

در دیدگان مست اش دیدم فروغ روشنی 

داشت در ان دو دیده گل هایی و گلشنی 

 

می خواند مرا در ان ضیافت با زبان بی زبانی 

که تنهایم در این خانه کنون تو تنها میهمانی 

 

من که باشم تا کنم میزبانیت را . پا بنه در خانه ام 

تا کنم جانم برایت قربانی 

 

فرش راهت کنم همه گل های باغ وجودم 

تو تنها گلم باش می کنم تو را باغبانی 

 

 

ژانر:عاشقانه   تعدادصفحات:209

 


مهدرمان

دانلودرمان رمان یکتــــــا نوشته سهیلا کریمی

 

خلاصه:

 

یکتا به مدتی طولانی با پسری به اسم بابک دوسته و خیلی بهم علاقه مند هستن اما بابک که پسری هوس بازه بعد از مدتی خیلی راحت به یکتا می گه که تاریخ مصرفش تموم شده و دوستیشون رو بهم می زنه،شوک شدیدی به یکتا وارد می شه و دچار افسردگی میشه تا اینکه شاهین،دوست بابک جلو میاد و به یکتا ابراز علاقه می کنه و باهاش دوست میشه و تصمیم به ازدواج میگیرن،یکتا از طریق این رابطه عاطفی دوباره روحیش رو بدست میاره و سعی در فراموش گذشته داره اما قبل از مراسم خواستگاری،شاهین رو با یه دختر دیگه می بینه! دو بار خیانت پشت سر هم،

 

 

ژانر:عاشقانه   تعدادصفحات:362
مهدرمان

دانلودرمان تنها ، یک بار پرواز کن نوشته نسرین قدیری 

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

 

نگاه مات و سرگردانش را به صورت جوان و عاشق دخترش دوخته بود و نمی دانست چه پاسخی به او بدهد. دخترک با چشم های آرزومند و زیبایش که نم اشک آن را پوشانده بود،بی صبرانه مادرش را نگاه می کرد و منتظر واکنشی از سوی او بود. دریا که توان دید آن همه التهاب و هیجان را در فرزندانش نداشت و از ته دل نگران او بود،لبخندی ساختگی بر لب آورد و گفت : « هرچی بگی و هر کاری که بخوای برات انجام می دم. به شرطی که اونقدر خودتو اذیت نکنی و اینقدر عذاب نکشی،باشه؟»

ماهان چشم های سیاه و نگرانش را به مادرش دوخت و دوباره پرسید : « مامان، میگی چکار کنم؟ عاشقش شدم. از دست این عشق شب و روز ندارم. طاقت و توان ندارم. آرامش ندارم. وای مامان،کمکم کن،کمکم کن.

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:551


مهدرمان

دانلودرمان حریم عشق نوشته رویا خسرونجدی

 

خلاصه:

 

داستان درباره کیانوش یک بیمار روانی، که در خانه یک پزشک تحت معالجه است. در آنجا نیکا دختر پزشک متوجه عشقی میشود که آن پسر را مجنون کرده است

بخشی از رمان:

او آمد ، امابا لباسي ديگر چهره اش در اولين لحظات نا آشنا مي نمود ، ولي لبخند زيبايش او را همان آشناي قبلي معرفي ميكرد . به محض ديدنش جلو رفتم بارها نزد خود اين صحنه را تجسم نموده و برخوردم را تمرين كرده بودم . با اينحال مطمئن هستم كه باز چهره ام مرا بي نهايت دستپاچه نشان مي داد و صدايم از شدت هيجان مي لرزيد . 

سلام كردم . نگاهش طور خاصي بود ، گويا برايش آشنا بودم ولي صدايش پر از ترديد بود .

-  سلام 

- اميدوارم حالتون خوب باشه و مصدوميتتون بهبود پيدا كرده باشه . 

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:503


مهدرمان

دانلودرمان زمزمه باد نوشته مریم جعفری

 

خلاصه:

داستان درباره ی دختری به اسم غزال هستش که با سه برادر ومادروپدرش زندگی میکنه.پدری که بیش از حد خشمگین وآزار دهنده برای خانواده اشه.که به همین خاطر پدر و مادرش از هم جدا میشن و بعد از جدایی پیش خاله ش میرن و….

بخشی از رمان:

همانطور که در سکوت و آرامش به حرفهای مامان گوش میدادم جزئیات صورتش را از نظر گذراندم.هنوز هم به اندازه گذشته زیبا و دلفریب بود.یکدفعهدلم بحالش سوخت!داشت تلاش میکرد متقاعدم کند اشتباه میکنم.دستش را با محبت نوازش کردم و به عقب تکیه دادم.دخترم را در آغوش کشید و مصرانه گفت:لااقل به آینده ای این بچه فکر کن!این طفل معصوم چه گناهی کرده؟من جدا تو رو عاقل تز این حرفها میدیدم غزل!آخه تو چطور دلت میاد زندگیت رو به خاطر یک مشت حرف تباه کنی؟دخترجون زندگی زن و شوهری همینه!همیشه که نباید شیرین باشه!این کشمکش ها هم بنوعی لازمه!من مطمئنم افشین هم یه جورایی پشیمونه!

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:373


مهدرمان

دانلودرمان غزل آریانوشته جمشید طاهری

 

خلاصه:

داستان درباره ی پسری به اسم آریاس که پدرش استاد دانشگاه و مادرس دبیره و به تازگی در رشته نقاشی دانشگاه هنر تهران قبول شده.با ورود به دانشگاه با پسری به اسم مرتضی و دختری به اسم بهار اشنا میشه که …

بخشی از رمان: - خدایا چیکارکنم؟ به کی بگم؟ اصلا.چرا اینطوری شد؟چرا گذاشتم اینجوری بشه؟یعنی کاری ازدستم برمی اومد ونکردم؟کی فکرشو می کرد اینطوری بشه؟ آریا داشت خرد می شد.زمان ایستاده بود.مگر ساعت پیش می رفت؟هرلحظه مثل یک سال بود!شاید برای هزارمین بار بود که داشت ازخودش می پرسید: - چرا همه چی بهم ریخت؟چرااینطوری شد؟ جوابی به ذهنش نمی رسید.دراین مدت نصف شده بود،هیچ غذایی ازگلویش پایین نمی رفت.با خودش فکر می کرد: - کاش می شد آدم هیچی نخوره! هیچ چیز ازگلویش پایین نمی رفت.بعضی وقتها حتی آب هم درگلویش گره می خورد!مثل یک تکه سنگ سخت! نه بالا می رفت ونه پایین می آمد!   ژانر:عاشقانه   تعدادصفحات:453
مهدرمان

دانلودرمان رودخانه بی بازگشت نوشته فریده رهنما

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

 

پوست دستم در تماس با آب یخ زده حوض مور مور شد، اما آن را عقب نکشیدم. بدن تبدارم که عین کوره آتش می سوخت ، نیاز به این تماس داشت و فقط یخ حوض می توانست از حرارت آن بکاهد، ولی قلب گُر گرفته ام چی؟ با این یکی چه کار می توانستم بکنم که انگار ناغافل میان تنور داغی افتاده بود و بی آنکه فرصت بیابد تا فریاد رسی را طلب کند، داشت جزغاله می شد.

برف سنگینی که می بارید جامه ای شد برای پوشاندن بدن عریان شاخه درختان.

از هیچ کجا صدایی به گوش نمی رسید. پنجره خانه های اطراف بسته بود و به نظر می رسید زندگی عنان اختیارش را به دست آن دانه های سپید سپرده.

آدم برفی بی قواره ای که روز قبل دخترم ماندانا به کمک پدرش از برفهای کوت شده در باغچه درست کرده بود، نگاه حسرت زده ام را به سوی خود می کشید.

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:659


مهدرمان

دانلودرمان دایره قسمت نوشته الهه اسدی نیا

 

خلاصه:

نـگار بر سـر دو راهی انتخاب، قصه ی عشق لیلی و مجنون را از زبان بهار میشنود، با این تفاوت که لیلی قصه بهار این بدعت را برای ن بنا ننهاد که مرز پوچی و بیهودگی، کورکورانه از جبرهای زمانه فرمانبرداری کنند.

بهار، زنی که خداوند موهبت عاشق شدن را به او عطا کرده تا عشق راباتمام وجود فریاد بزند و آن را نقطه عطف زندگی اش بداند،به نـگار می آموزد که در دنیای عاشق و معشوق، شبها نه برای خوابیدن بلکه عرصه ی خیال انگیز برای مالک خود بودن است.

و اینجاست که نگار می آموزد بی باکانه عشق را فریاد بزند و بار دیگر بهخدایی توکل کند که خالق عشق است.

 

 

ژانر:عاشقانه     تعدادصفحات:323
مهدرمان

دانلودرمان جدید نخل ها ایستاده می میرندنوشته مهسا باقری

 

خلاصه:

داستانی از اشتباهات من و تواز خودخواه

از عشق من و از کینه های توداستانی از سرخوردگی ها ی من

از غرور تو

 

مقدمه:

در نخلستان دنیا.میان نخل های سر به فلک کشیده.میان سایه هایشان.سر بر آوردی از خاک!!

شاخ و برگ دادی.قد کشیدی.رشد کردی.بالنده شدی!!

من،پس از چندی.جوانه زدم از میان ذرات این خاک گرم!!

کنار تو قد کشیدم و شاخ و برگ دادم!!

گرما داشتم، نور نه!! آب داشتم، تشنگی هم!!

سایه ای داشتم روی سرم.خودخواهانه از جانبت!!

نور نبود.اما روشنایی کی از کنارت سرک میکشید!!

من، نخلی کودک.کنجکاو به دنبال بازیگوشی های زمانه سر چرخاندم!!

پی نور.پی روشنایی!!

اما روشنایی چیزی نبود جز تیغ برنده خورشید!!

چشمم را زد.قلبم را هدف گرفت!!

و تو ندیدی که سر از تنم جدا کرد!!

و آیا میدانستی نخل ها سرشان که برود.همانند دیگر درختان شاخ و برگ نمیدهند؟!

آن ها زنده نمی مانند.اما می ایستند!!

محکم.مقاوم.مثل من!!!

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:1982


مهدرمان

دانلودرمان فانی نوشته فرزانه احمد خانی

 

خلاصه:

داستان درباره ی دختری به اسم فانی هستش که پدر و مادرش رو از دست داده و همراه خاله اش زندگی میکنه.توی یک سفر که  با دوستش که اونم مثل فانی پدر و مادرش رو از دست داده  برای تفریح به شمال میرن که تو این سفر…….

 مقدمه:

((پروردگارا:ای تنها بهانه ی زندگی من))

 

هنگامیکه شب فرا میرسد و آسمان چادر سیاهش را بر روی زمین و زمینیان میگستراند و تمام زشتی ها و پلیدی های انسانها را در سیاهی چادرش حو و نابود میسازد بیاد قدرت و عظمت تو می افتم و از سر تا پای وجودم عاشقانه تو را میپرستم و تنها از توی یاری میجویم و بیاد نمی آوردم در هیچ میدانی شکست خورده باشم ولی همیشه در برابر تو به خاک افتاده ام و سر تسلیم فرو آورده ام.

 

 

ژانر:عاشقانه   تعدادصفحات:312
مهدرمان

دانلودرمان آن نیمه ایرانی ام نوشته صدیقه افشار

 

خلاصه:

مینا دهنو دختر زیبای دورگه ایرانی-هندی، بر اثر توطئه عمویش که منجر به مرگ پدر و از دست دادن ثروت خانوادگیش میشود ناچار به انگلیس فرار کرده و بعد از مدتی کار در یک مهمانخانه ،با کمک صاحب مهمانخانه ،تحصیل در رشته پزشکی را شروع میکند. بعد از مدتی دکتر سانی مورینا، از اساتید جوان و بسیار باهوش دانشکده توجه مینا را به خود جلب میکند ولی او جز به پزشکی و کسب علم به موضوع دیگری توجه ندارد تا اینکه…

 

بخشی از رمان:

باد سردی که زوزه کشان در تاریک روشن غروب خودش را با شدت تمام به درو پنجره می کوفت کم کم فروکش می کرد ،اما ریزش مداوم باران همچنان ادامه داشت وصدای برخورد قطرات درشت آن با زمین به طور یکنواخت به گوش می رسید .

دختر جوان سیاهپوستی که روی تخت زهوار در رفته ی چوبی به پشت دراز کشیده و مشغول مطالعه بودغلتی زد و رو به هم اتاقی اش که سخت در خود فرو رفته بود گفت:

_ خسته نشدی مینا؟با تو هستم .چقدر فکر می کنی؟

 

 

ژانر:عاشقانه   تعدادصفحات:785
مهدرمان

دانلودرمان شرق بهشت نوشته فریده رهنما

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

لحظه ها از قطره چکان زندگی چکه چکه فرو می افتادند و در بی کران زمان گم می شدند . هوای فرودگاه دم کرده و خفه بود ، معجون درهم آمیخته با بوی عرق تن و بوی انواع و اقسام عطر و ادکلن های پاریسی که در فضا پراکنده میشد ، نفس کشیدن را مشکل می کرد.

زنها با این تصور که طولانی بودن لحظات انتظار آرایش صورتشان را کمرنگ کرده ، هر چند لحظه یکبار بی توجه به نگاه کنجکاو اطرافیان ، بر رنگ و روغن چهره و قرمزی لبها می افزودند . طره گیسووانشان را که از زیر روسری کوچک چهار گوش بیرون بود ، با انگشت تاب میدادند تا جلوه بیشتری داشته باشد و در نگاه اول در چشم مسافرشان اثر مطلوبی به جای بگذارند .

از آن همه ازدحام و سر و صدا داشتم سرسام می گرفتم . لحظات به کندی می گذشت و انتظار ، زجر آور و کشنده بود.

پاهای ناتوانم یک بار دیگر قدرت جوانی را بازیافتند و همراه با هیجانات درونی ام به تقلا افتادند .

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:614


مهدرمان

دانلود رمان ساغر شکسته نوشته مژده میرزاده مـوسـوی

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

دلتنگ و مغموم به فنجان قهوه اي كه در دست داشت مينگريست.نمي دانست حالا كه پس از گذراندن آن همه تنشهاي روحي و مشكلات آزاردهنده به اين آرامش رسيده چرا همچنان ناراحت و غمگين است؟جرعه اي از قهوه را نوشيد.گرماي آن احساس خوشايندي به او هديه كرد.نگاهي از پنجره به ابرهاي تيره و تار افكند.آنها نيز سرد و گرفته بودند گويي دلهاي باطراوتشان از غم ايام و اندوه بندگان خدا كه با سختي تمام براي گذراندن امور زندگياش تلاش ميكردند و باز هم به جايي نميرسيدند در خون نشسته بود.جرعه اي ديگر نوشيد و به اطراف خويش نگريست.منزلي كه او به تازگي سكنا گزيده بود آپارتماني پنجاه متري بود با يك اتاق خواب و يك هال مستطيلي كه ديوارهايش به رنگ فيروزه اي روشن بود و روي موكت آبي رنگش كه سرتاسر منزل از آن م شده بود مبل نيم ست سرمه اي و بسيار ساده اي قرار داشت.

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:650


مهدرمان

دانلودرمان بی پناهی همرازنوشته شایسته نظری

 

خلاصه:

همراز، دختری جسور،شجاع، ورزشکار و زیبا که به خاطر خلاف و اشتباهات

پدرش در گذشته طعمه قرار می گیره و پدرش ناخواسته او را در به امیر

علی، مردی جسور که به دنبال انتقام هست از دست می ده و اسیر دست

این مرد خشن وکینه ای میشه و آسیب های زیادی می بینه.

 

مقدمه:

حال و احوالم بده، زیر این هوای بارونی بی کس وتنها زخم خورده ی تقدیر شدم. دلم گرفته از این دنیای بی رحم دنیایی که بی رحمانه بر پیکره ی ظریف وناتوانم چنگ می کشد.

به کدامین گناه؟ تاوان کدام خطا؟

 

ژانر:عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:402

 

لینک

 

 

 جلد دوم این رمان بصورت ی داخل سایت قرار گرفته است و از لینک بالا میتوانید کنید این جلد اول نیز فقط برای اطمینان شما از کیفیت خوب رمان میباشد و لطفا گلایه از ارائه جلد دومش نکنید.


مهدرمان

دانلودرمان عقد غیابی نوشته شایسته نظری

 

خلاصه:

 

نیکای قصه ی ما دختری از خانواده ی پول دار ، پدرش صاحب چندین شرکت بزرگه ،ولی از بد روز گار یا سرنوشت نیکا ، نصف دارایشو از دست می ده واین موضوع برای دختر شرو شور ما مشکلاتی به همراه داره …با ما همراه باشید

ـ اه از این استاد اخمو متنفرم انگار ارث بابا شو ازمن می خواد .

النا سری ت دادوزد پس سرم

ـ واقعا پرویی دختر ! وقتی تو کاریکاتورشو می کشی و سرکلاس آدامس باد می کنی چه انتظاری داری ؟

شونه امو بالا انداختم

ـ حقشه از همون اول با همه سر ناساز گاری داشت منم تلافی کردم .حالا بیا بریم که دیر شد .

هردو سوار بی ام وی سفیدم شدیم وشوخی کنان به راه افتادیم .همیشه آهنگ بی کلام دوست داشتم ضبط و روشن کردم . نگاهم سمت النا کشیده شد.

 

 ژانر:عاشقانه   تعدادصفحات:333 لینک     جلد دوم این رمان بصورت ی داخل سایت قرار گرفته است و از لینک بالا میتوانید کنید این جلد اول نیز فقط برای اطمینان شما از کیفیت خوب رمان میباشد و لطفا گلایه از ارائه جلد دومش نکنید.
مهدرمان

دانلودرمان جدید آیدا ومرد مغرور نوشته شایسته نظری

نویسنده انجمن رمان های عاشقانه

 

خلاصه:

آیدادختری شیطون شوخ بذله گو که در کودکی والدینش را از دست داده و در حال حاضر

تحت سرپرستی عمویش زندگی می کند که طی جریاناتی درسن کم مجبور به ازدواج

بامردی مغروروشکست خورده،مقرارتی وسخت گیربافاصله ی سنی زیاد می شود. وسختیهای ودردهای زیادی راتحمل می کندوتبدیل به دختری غمگین و افسرده وعاشق میشه …عاشق مرد مغرور زندگیش میشه که به او محبت نمی کند

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:431


مهدرمان

دانلود رمان جدید آخرین کیفرنوشته مژگان رضایی راد

کاربر برتر انجمن رمان فوریو

 

خلاصه:

عشقی که عقل را از تصمیم‌ها خط می‌زند و عاشقی که زندگی‌اش دست خوش اشتباهات بزرگ و کوچک می‌شود و لجوجانه چشم می‌بندد بر اشتباهاتش.

آنقدر در خواسته هایش غرق می شود که اشتباه از پس اشتباه زاده می شود.

زمانی چشم‌ می‌گشاید که نه راه پیش دارد و نه پس.

و تقاص پس می‌دهد، آخرین کیفر.

 

 

ژانر:عاشقانه،اجتماعی   تعدادصفحات:410
مهدرمان

دانلود رمان جدید جان به نیمه جان بده نوشته زهرا بهاروند

کاربر انجمن نگاه دانلود

 

خلاصه:

این داستان، سرگذشت انسان‌هایی است که اشتباهات زیادی را در گذشته‌ی خود به جا گذاشته‌اند؛ اشتباهاتی که رد پایشان در زندگی کنونی آن‎ها پررنگ شده است.

سرگذشت عشقی پاک، ولی پر از تلاطم؛ عشقی که پس از گذشت سال‌ها، آتشش هنوز هم به شعله‌وریِ روزهای نخست خود و شاید سوزنده‌تر باقی مانده است.

داستان من، قصه‌ی عاشقی‌ست.

 

مقدمه:

چشم‌هایت، اکسیرِِ حیات بودند برایم؛

عاشقانه که نگاهم می‌کردی، قلبم تندتر از همیشه می‌تپید.

لبخند که می‌زدی، غم رخت برمی‌بست از چهاردیواریِ دلم.

طنینِ صدایت، موسیقیِِ آرامبخشِ زندگی‌ام بود. 

صدای قلبت… و آخ از روزی که تو و این‌همه آرامش را از دست دادم! 

کاش خدا، به دادِ قلبمان برسد…

 

ژانر:عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:215


مهدرمان

دانلودرمان شبهاي مهتابي نوشته سحر جعفری

 

خلاصه:

بخشی ازرمان:

نوشته پشت جلد: بي اراده و ناخواسته تمام اتفاقات ان شب همانند فيلم سينمايي از جلوي چشمانم مي گذشت و چهره غمزده و ناراحت سيامك جلوي نظرم بود. درست بخاطر دارم چطور غرورش شكسته شد و با لحني التماس اميز با من صحبت مي كرد. هيچ گاه فكر نمي كردم بتوانم او را ناراحت كنم و از خود برنجانم اما من اين كار را كردم و مطمعنا هيچ وقت خودم را بخاطر چنين كاري و همچنين ان دروغ بزرگ نمي بخشم. بغض راه گلويم را بسته بود ولي ديگر نمي توانستم اشك بريزم و عقده سنگين دلم را خالي كنم. چشمه اشكم خشك شده بود و به صورت غده اي بزرگ در گلويم سنگيني ميكرد و هر دقيقه كه ميگذشت بيشتر احساس تهوع مي كردم.

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:295


مهدرمان

دانلودرمان عشق زیر خاکسترنوشته مریم معجونی

خلاصه:

بخشی از رمان:

چشم به قطرات درشت باران دوخته بود.جنگل در زیر باران زیباتر و باشکوه تر از همیشه به نظر میرسید. انگاری رنگ درختان شفافتر و درخشان تر از قبل شده بودند. لبخندی زد و خیالش را به ایام کودکی پرواز داد، به یاد اون روزها که هر وقت باران میبارید ننه صغری به او اجازه نمیداد بیرون از منزل بازی کند. اما او همیشه تا سر ننه صغری را گرم میدید پاورچین پاورچین از سالن خارج میشد و پا به ایوان بزرگ و مرمرین ویلای بزرگشان میگذاشت. هنگامی که درب سالن را آهسته میبست پیروزمندانه لبخندی میزد و از این که ننه صغری را گول زده بود حس خوبی پیدا میکرد. در زیر باران میدوید و شادمانه از سویی به سوی دیگر میپرید گاهی به دنبال کیوان میرفت تا هر دو شادمانه در زیر بارش قطرات باران سبکبال از سویی به سوی دیگر بدوند و بازی کنند.

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:411


مهدرمان

دانلود رمان ناز ونیستی نوشته مهسا طایع

 

خلاصه:

مقدمه:

خدایا!

روزها در پی اینم که بتوانم به خود جرات دهم وتو را مخاطب خویش قرار دهم.زمان می گذرد اما من هنوز جرات شکستن سکوت را نیافته ام.

ولی می دانم که تواز پس لب های خموشم نیز می شنوی که:

ای خالق عشق!

دستی بر آینه سرد ویخ زده قلبم بکش وبگذار من از غبارهای تیره تنهایی رنگ دوستی را ببینم.

پرستوهای سرگردان مهر را به آشیانه قلبم بازگردان

بنای قلبم رابا عشق بساز

ودرونش رابا هیزم های دوست داشتن بسوزان وشعله ور کن

چنان که قلبهای یخ زده را گرم کنم وبا آنانی که در غروب دلتنگی فرورفته اند به کهکشان زندگی به پرواز درآیم.

وخدایا!

همه ی عشق ها راچنان بسوزان که پاک باشد.پاک پاک.واگر چنین نشود

هرگز عشقی مبادا!

بگذار احساس آدمها خفته بماند!

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:289


مهدرمان

دانلودرمان قصه ی عشق من نوشته  مریم حسینی

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

باران ریز ریز و آهسته روی نورگیر ساختمان فرود می آید و صدای دل انگیزی را 

ایجاد می کند.صدایی رخوت انگیز که همیشه دوست داشتنی است و از شنیدنش هرگز 

خسته نمی شوم،از اوایل شب باران پاییزی شروع به باریدن کرده و بوی رطوبت ونم 

خاک همه جا را گرفته است.به محض باز کردن پنجره،این بوی طرب انگیز را عمیقا 

بر مشام می کشم و به یاد خاطراتم با باران همراه می شوم.پسر دو ساله ام 

«کیارش» به پایم چسبیده و می خواهد که بلندش کنم تا او هم بتواند بیرون را 

ببیند.همسرم جلوی تلویزیون نشسته است و هرازگاهی با لبخند به ما نگاه می 

کند.همانطور که کیارش را از زمین بلند می کنم و با خودم می اندیشم که سال های 

عمر ما چطور بسان برق و باد می گذرد و جز تلی از خاطرات تخ و شیرین بجای نمی 

گذارند.گاهی با یاداوری انها،حسرت روزهای شاد از دست رفته را می خوریم و دم 

نمی زنیم.

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:299


مهدرمان

دانلودرمان لادن نوشته کبری کنعانی

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

 

عصبانی و سراسیمه پله ها را دو تا یکی پشت سر گذاشتم و پایین آمدم.در پارکینگ را باز کردم. سوار ماشین شدم و به سرعت دنده عقب از پارکینگ بیرون آمدم یکباره صدای مخوفی به گوشم رسید و ماشین به شدت تکان خورد. به عقب که نگاه کردم یک ماشین نوک مدادی جلو چشمم ظاهر شد،چیاده شدم. کلافه و عصبی بودم. دیدم مرد جوانی به طرفم می آید. نزدیک شد و گفت:

-ببخشید خانم. اصلا دلم نمی خواست چنین اتفاقی بیفتد.

-حالا که افتاد.

-با عرض پوزش هر چه قدر خسارت بخواهید می دهم.

-من خسارت نمی خواهم.

لیلا که داشت از پله ها پایین می آمد،حادثه را دید. سری تکان داد و گفت:

-دختر ، تو عرضه نداری چرا سوار می شی؟

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:210


مهدرمان

دانلود رمان جدید سکوت جلددوم(هیس خدافظ عشقم)نوشته زهراعلیپور

(گیسوی بهار)نویسنده انجمن رمان های عاشقانه

 

خلاصه:

؟؟بسم الله الرحمن الرحیم؟؟

“خداحافظ عشقم قسمت ما دوری

خداحافظ عشقم قصه ما اینجوری بود

من یه عمره دارم می بازم

باشه برو با اینم می سازم

دنیا بدی کرد باشه تو هم روش

تو بودی عزیزم باشه یادم فراموش

“خداحافظ عشقم قسمت ما دوری

خداحافظ عشقم قصه ما اینجوری بود

قسمتی از متن رمان:

خیابان اشک های آسمان را محکم در آغوش خود می فشرد

پرنده ها به سرعت از زیر سیل اشک های باران دور می شدند

چرا که آسمان بی نهایت دلگیر است

.آسمان با رعدگوشخراشی که به جان زمین می تازد آه می کشید آسمان تهران دلگیر است

دلگیر است مانند قلب مادران دو فرزندی که به دیار باقی شتافتند

 

ژانر:عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:167


مهدرمان

دانلودرمان جدید سکوت (جلد اول)نوشته زهراعلیپور(گیسوی بهار)

 

خلاصه:

درباره دختری به نام غزل…که همراه خواهر کوچک تر خود زندگی سخت و حقیرانه ای

را میگذراند…او با تمام مشقت و سختی میکوشد تا مورد حمله آسیب های جامعه خود

نشود…ناخودآگاه اسیر خاندانی میشود که زندگی حقیرانه خود و خواهرش را زیر و رو میکند

و قدم در سرنوشتی پیچیده میگذارد…و درگیر مثلث عشقی میشوداو قادر به انتخاب نیست

زیرا باید از بین دو رز خوشبو یکی را انتخاب کند و در این بین اتفاقات ناگواری برایش می افتد….!

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:173


مهدرمان

دانلودرمان جدید هلن نوشته معصومه محبی نویسنده

انجمن رمان های عاشقانه

 

خلاصه:

هلن دختری که با پسر دوست خانوادگیشون نامزد میکنه ولی قبل و بعد از نامزدی اتفاقاتی میافته که….

قسمتی از رمان :

می‌شنوی؟

صدای قلبم را می‌گویم.

نامت را می‌خواند و بی‌قرارت می‌شود.

میبینی؟

اشک چشمانم را می‌گویم.

شانه های مردانه‌ات را می‌خواهد و بی‌تابت می‌شود

حس می‌کنی؟

عشقم را می‌گویم.

یک بغل آرامش می‌خواهد و دلتنگت می‌شود.

پس بگشا آغوش پر مهرت را…!

بگذار میان حصار بازوانت گم شوم!

بگذار صدای قلبت آرامش روح و جانم شود!

بگذار ضربان قلبم برای همیشه آوای زیبای نامت را بزند.

قدم هام رو تند تند کردم و درو باز کردم.

دوباره به ساعت مچیم نگاه کردم و زیر لب فحشی به خودم دادم.

 

 ژانر:اجتماعی،تاریخی

 

تعدادصفحات:345


مهدرمان

دانلودرمان جدید بی گناه محکوم نوشته سحر.ح و مرضیه داوودی

نویسنده انجمن رمان های عاشقانه

 

خلاصه:

 

خدایا؟؟؟؟؟

خدایا!

کسی غیر ازتو با من نیست…

خیالت از زمین راحت،که حتی

روز روشن نیست…

 

کسی اینجا نمیبینه ،که دنیا زیر چشماته…

یه عمره یادمون رفته ،زمین دار مکافاته!

فراموشم شاده گاهی،که این پایین چه ها کردم !

 

که روزی باید از اینجا،بازم پیش تو برگردم…

خدایا وقت برگشتن،یکم با من مدارا کن …

شنیدم گرمه آغوشت,اگه میشه منم جا کن…

 

وقتی نمیتونی فریاد بزنی،ناله نکن،خاموش باش…

قرن ها نالیدن به کجا رسید؟؟؟

تومحکومی به زندگی کردن!!!

تا.شاهد^مرگ آرزوهایت باشی^

محکومی به فنا شدن .

شاهد نامردی های دنیا شدن …

روشا دختره عزیزکرده ی خانواده

دختری که طعم سختی رو نچشیده اما بخاطر اشتباه خواهرش زندگیش به فنا میره

تو روز عروسیش محکوم به قتل و خیانت میشه

طرد میشه

محکوم به تنهایی و آزار میشه

همسرش ترکش میکنه

اما وسط این تنهایی کیاشا به دادش میرسه

کمکش میکنه ولی

میونه ی راه آرش برمیگرده و ….

 

ژانر:عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:1181


مهدرمان

دانلودرمان جدید آروم دل نوشته فریال نویسنده انجمن رمان های عاشقانه

 

خلاصه:

 

داستان روایتگر دختری به اسم دلارام دختری از جنس لطافت دختری از جنس پاکی دختری که واسه عشقش آروم دلدختری که از قشر بالای جامعه است دختری که شمال شهر میشینه ولی افه نمیاد  دختری که لباس هاش همه اش مارک از معروف ترین برند هاست ولی خودش رو نمیگیره دختری که واسه عشقش هرکاری میکنه

 

ژانر:عاشقانه،اجتماعی

 

تعدادصفحات:182


مهدرمان

دانلودرمان نگاهم کن نوشته از الهام قسیم

 

خلاصه:

زندگی نامه دختری با پرستیژ بالا به نام روژان دختر هجده ساله ای که برای تحصیل از خانواده اش جدا و در مونیخ المان با دایی اش زندگی میکند و در سال اول شروع دانشگاه متوجه می شود که مدرس یکی از دروسش آقای شروین کیانی پسر دایی اش است و.

بخشی ازرمان: کادوهایم را روی تخت گذاشتم و در اتاقم را بستم و گوشه ای از تخت نشستم و دوباره نگاهی به کادوهای روز تولدم انداختم. اما این بار نگاهی دقیق تر.بلوز آبی حریر و بی نظیر هدیه ی شیلا بود و ساعت مارک دار فوق العاده هم هدیه ی دایی نادر. شهین و شوهرش اقا احمد هم کت و شلوار سبز کتان و بامزه ای را برایم اورده بودند.و اخرین هدیه امٰ جعبه اش را به ارامی گشودم. دستبند طلای ظریف و نگین دار خیلی شیکی که تا به حال نمونه اش رابه جز یکی دو تا طلا ی ندیده بودم. لبخند کمرنگی زدم وبه نگین های درخشان دستبند در زیر نور چراغ نگاه کردم این اخرین هدیه کادوی شروین بود.       ژانر:عاشقانه،اجتماعی     تعدادصفحات:404
مهدرمان

دانلودرمان پرنده ی من نوشته فریبا وفی

 

خلاصه:

داستان از زبان یک زن متاهل حکایت می شود . زنی که درگیر روزمرگی و سختی های زندگی شویی و بچه داری است . شوهر او امیر بلند پرواز است و در درجه اول به رویاهای خود می پردازد . راوی از خودش می گوید ، از احساسات نه خود ، خواهرانش ، مادرش و . . شوهر زن بی وفا نیست اما هم قدم او نیز نیست . شوهر بی رحمی نیست اما گرم نیز نمی باشد . داستان به صورت خط موازی نیست و رفت و برگشت های متعددی دارد . 

بخشی از رمان: این جا چین کمونیست است. من کشور چین را ندیده ام ولی فکر می کنم باید جایی مثل محله ی ما باشد.نه، در واقع محله ی ما مثل چین است؛ پر از آدم. می گویند در خیابان های چین هیچ حیوانی دیده نمی شود. هر جا نگاه کنی فقط آدم می بینی. با این حساب محله ی ما کمی بهتر از چین است چون یک گربه ی هرزه داریم که وری هره ی ایوان می نشیند و همسایه ی طبقه سوم هم از قرار ، طوطی نگه می دارد. یک مغازه ی پرنده فورشی هم سر خیابان داریم.   ژانر:اجتماعی   تعدادصفحات:103
مهدرمان

دانلودرمان مینا نوشته لیلا حدادی

 

خلاصه:

مینا مادر و برادر خودش را توی تصادفی در ده سالگی از دست میده، و پدرش به خاطر علاقه ای که نسرین به مینا نشون میداده با اون ازدواج میکنه، ولی این محبت و دوستی زیاد طول نمیکشه و نسرین با ورود به اون خونه، تغییر رفتار و ماهیت میده و شروع به حسادت میکنه. این اواخر هم اصرار داشته که مینا با پسر همسایه شون ازدواج بکنه. اما مینا چون هیچ علاقه ای به فرهود نداره، از اون میخواد که از زندگیش کنار بره و اونهم به خاطر راحتی مینا قبول میکنه. تا اینکه بعد از امتحانات آخر ترم، مینا تصمیم میگیره که برای تمدد اعصاب، تنهایی راهی شمال بشه و این وسط با پیشنهاد پدر فرهود قرار میشه که در نبود اونها، از ویلاشون استفاده کنه. همه چیز خوب پیش میرفته تا اینکه مینا احساس میکنه که توی ویلا تنها نیست و…

 

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:356


مهدرمان

دانلودرمان عشق تا ابد نوشته شهناز محلوجیان

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

 

سرگیجه و سر درد آزارش می داد ، بغض سنگین و دردی که گلویش را گرفته بود فرصت نمی داد نفس های تند و هیجان زده ی خودش را به حال عادی برگرداند . 

صدای آقا جون به شکل گلوله های ریز با سرعت روی پرده ی گوشش می چرخید ، انگشتانش توان نگاه داری گوشی تلفن را نداشت ، به دیوار تکیه داد ، آرنجش را روی صفحه ی میز زیر تلفن گذاشت و بی رمق و التماس آمیز گفت : 

- چرا عذابم می دی ؟ خواهش می کنم ، ببین دارم التماس می کنم ، . .  باهام حرف بزن . 

گوشی تلفن را از کنار گوشش دور گرفت ، می خواست آن را روی شاسی قرار دهد ، منصرف شد دهانی گوشی را محکم گرفت . نا راضی و پشیمان ، تند و عصبی ، با خشم دندان هایش را روی هم فشار داد . داری بهش التماس می کنی ؟ 

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:159


مهدرمان

دانلودرمان فردا خیلی دیر است نوشته طاهره پوررحمتی

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

_ به قول شاعر:

«خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد خواهان کسی باش که خواهان تو باشد»

_ حرف آخرِتون همینه؟!

دختر بی معطلی پاسخ داد:

- بله آقای پیروز. حرف آخرم اینه! لطفاً دست از سرم بردارین! من هزار تا کار انجام نشده دارم که باید بهشون رسیدگی کنم. اگر شما هر روز دنبال من بیایین دادگاه.

صدای زنگ تلفن همراهش مانع ادامه ی حرفش شد. با عذرخواهی، تلفن را از کیفش درآورد و چند قدمی از مخاطبش دور شد. پیروز مأیوسانه به دختر نگریست. این بار هم تیرش به سنگ خورده بود. مدتی طول کشید تا مکالمه ی دختر به اتمام برسد. پیروز کمی جلوتر رفت و مـ ـستأصلانه دستی به موهایش کشید و گفت:

- شیدا خانم، من دیرم شده. الان باید داروخانه باشم!

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:397


مهدرمان

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پرسش مهر بیستم رئیس جمهور 99-98 ارزانی هر چی که بخوای پایا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. 724چنج چیت گیم تک سایت هر چی بخوای هست