دانلودرمان فردا خیلی دیر است نوشته طاهره پوررحمتی

 

خلاصه:

بخشی از رمان:

_ به قول شاعر:

«خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد خواهان کسی باش که خواهان تو باشد»

_ حرف آخرِتون همینه؟!

دختر بی معطلی پاسخ داد:

- بله آقای پیروز. حرف آخرم اینه! لطفاً دست از سرم بردارین! من هزار تا کار انجام نشده دارم که باید بهشون رسیدگی کنم. اگر شما هر روز دنبال من بیایین دادگاه.

صدای زنگ تلفن همراهش مانع ادامه ی حرفش شد. با عذرخواهی، تلفن را از کیفش درآورد و چند قدمی از مخاطبش دور شد. پیروز مأیوسانه به دختر نگریست. این بار هم تیرش به سنگ خورده بود. مدتی طول کشید تا مکالمه ی دختر به اتمام برسد. پیروز کمی جلوتر رفت و مـ ـستأصلانه دستی به موهایش کشید و گفت:

- شیدا خانم، من دیرم شده. الان باید داروخانه باشم!

 

ژانر:عاشقانه

 

تعدادصفحات:397


مهدرمان پیروز ,دختر ,فردا خیلی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گلشن چت اصلی|چت گلشن|چت روم گلشن|محبوب فان دکتر محبی Savior of humanity دانلود اهنگ های جدید زرین وب کسب درآمد اینترنتی از ارز دیجیتال فروشگاه اینترنتی نیکتا وبلاگ شخصی ابوالقاسم کریمی